براى مادر سخن مى گفت: مادر خواب دیدم که در باغ سرسبز و پردرختى نشسته ام. نهرهاى روان و میوه هاى فراوان در آنجا وجود داشت. ماه و ستارگان مى درخشیدند و من به آنها چشم دوخته بودم و در باره عظمت آفرینش و مخلوقات خدا فکر مى کردم. در مورد آسمان که بدون ستون بالا قرار گرفته است و همچنین روشنى ماه و ستارگان ... در این افکار غرق بودم که ماه از آسمان فرود آمد و در دامن من قرار گرفت و نورى از آن ساطع مى شد که چشمها را خیره مى کرد. در حال تعجب و تحیر بودم که سه ستاره نورانى دیگر هم در دامنم دیدم. نور آنها نیز مرا مبهوت کرده بود. هنوز در حیرت و تعجب بودم که هاتفى ندا داد و مرا با اسم خطاب کرد من صدایش را مى شنیدم ولى او را نمى دیدم گفت:
«فاطمه مژده باد تو را به سیادت و نورانیت. به ماه نورانى و سه ستاره درخشان پدرشان سید و سرور همه انسانهاست بعد از پیامبر گرامى و اینگونه در خبر آمده است.»
پس از خواب بیدار شدم در حالى که مى ترسیدم. مادرم! تاویل رؤیاى من چیست؟!» مادر به دخترک فهیمه و عاقله خود گفت:
«دخترم رؤیاى تو صادقه است اى دخترکم به زودى تو با مرد جلیل القدرى که مجد و عظمت فراوانى دارد ازدواج مى کنى. مردى که مورد اطاعت امت خود است. از او صاحب 4 فرزند مى شوى که اولین آنها مثل ماه چهره اش درخشان است وسه تاى دیگر چونان ستارگانند.»
پس از صحبتهاى دوستانه و صمیمانه مادر و دختر، حزام بن خالد وارد اتاق شد و از آنها در مورد پذیرش على(ع) سؤال کرد و گفت:
آیا دخترمان را شایسته همسرى امیرالمؤمنین(ع) مى دانى؟ بدان که خانه او خانه وحى و نبوت و خانه علم و حکمت و آداب است اگر او را (دخترت را) اهل و لایق این خانه مى دانى - که خادمه این خانه باشد - قبول کنیم و اگر اهلیت در او نمى بینى پس نه؟ همسر او که قلبى مالامال از عشق به امامت داشت گفت: اى «حزام» به خدا سوگند من او را خوب تربیت کردم و از خداى متعال و قدیر خواستارم که او واقعا سعادتمند شود و صالح باشد براى خدمت به آقا و مولایم امیرالمؤمنین(ع) پس او را به على بن ابیطالب، مولایم، تزویج کن.
اگر چه خواب حجت نیست و جهت امور مهمى مثل ازدواج نمى توان تنها به خوابها اکتفا کرد ولى راهنماى خوبى براى رسیدن به مقصود مى باشد اگر بیننده خواب مهذب باشد و طهارت ظاهرى و باطنى را حفظ کند و اندیشه هاى شیطانى و خطورات ذهنى پراکنده نداشته باشد خوابهاى او داراى تعبیر و تاویل مناسبى خواهد بود. ام البنین از شخصیتهایى بود که این طهارت را داشته و همواره در رفتار و کردار خویش راه صحیح و مناسب را پیش مى گرفته است و از این رو رؤیاى او به این زیبایى لباس واقعیت و حقیقت مى پوشد و چهار پسر براى سید عالمیان على(ع) مى آورد که یکى قمر بنى هاشم مى شود و دیگران نیز ستارگان آسمان ولایت و امامت هستند اینگونه ازدواج آسمانى این دو بزرگوار صورت مى گیرد و در طول زندگى مشترک همواره اطاعت و احترام و تکریم و ملاطفت در مورد فرزندان على(ع) از سوى ام البنین مشهود بوده است. |