سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
مهر امام رضا(علیه السلام)
پنج شنبه 87 خرداد 23 :: 4:11 عصر ::  نویسنده : تقی عابدی

برای فراهم‌ کردن‌ مواد آش‌ و طرز پختن‌ آن‌چه آداب‌ خاصى‌ وجود دارد؟

معمولاً آرد آش‌، یا پول‌ خرید آرد را زنان‌ در شب‌ سه‌شنبه‌ با گدایى‌ از 7 خانه‌ که‌ در آن‌ زنى‌ به‌ نام‌ فاطمه‌ باشد، به‌ دست‌ مى‌آورند. بُنشَن‌ و مواد آش‌ را هم‌ از دکانهای‌ سرگذر و محله‌ مى‌خرند. آرد را در سینى‌ یا بشقابى‌ مى‌ریزند و در همان‌ شب‌ سه‌شنبه‌ همراه‌ با شمع‌ یا چراغى‌ افروخته‌ در اتاقى‌ روی‌ سفرة نذری‌ مى‌گذارند و در اتاق‌ را مى‌بندند. سپیده‌ دم‌ روز سه‌شنبه‌ در اتاق‌ را مى‌گشایند و آرد را که‌ مى‌پندارند ام‌ البنین‌ تبرک‌ کرده‌، بر مى‌دارند و خمیر مى‌کنند و از آن‌ اُماج‌ (دانه‌هایى‌ گرد به‌ شکل‌ و اندازة ماش‌) و یا رشته‌ درست‌ مى‌کنند و در آش‌ نذری‌ مى‌ریزند. کسانى‌ که‌ حلوا یا کاچى‌ نذر کرده‌اند، آرد را با آب‌ و روغن‌ و زعفران‌ و شکر یا عسل‌ مى‌آمیزند و حلوا و کاچى‌ مى‌پزند. خراسانیها با مقداری‌ از این‌ آرد چند قرص‌ نان‌ هم‌ به‌ نام‌ کُماج‌ روی‌ ساج‌ مى‌پزند. آش‌ و حلوای‌ نذری‌ را کاسه‌ کاسه‌ و بشقاب‌ بشقاب‌ میان‌ خویشان‌ و همسایگان‌ پخش‌ مى‌کنند، یا در سفرة نذری‌ ام‌ البنین‌ که‌ خود یا دیگران‌ انداخته‌اند، مى‌گذارند. در خراسان‌ آش‌ اُماج‌ کُماج‌ را با چند شمع‌ روی‌ سفره‌ مى‌چینند. وقتى‌ همةزنان‌ پای‌ سفره‌ نشستند، آتو روضه‌ مى‌خواند و 7 آیه‌ از آیه‌های‌ سورة یس‌ را که‌ مخصوص‌ سفرة ام‌ البنین‌ است‌، قرائت‌ مى‌کند.

زنان‌ پس‌ از خواندن‌ هر آیه‌، یک‌ صدا مى‌گویند: السلام‌ علیک‌ یا امیرالمؤمنین‌. دختر نابالغى‌ به‌ نام‌ فاطمه‌ نیز که‌ پای‌ سفره‌ و رو به‌ قبله‌ نشسته‌ است‌، پس‌ از هر آیه‌ مقداری‌ آش‌ را با قاشقى‌ که‌ در دست‌ دارد، از کاسه‌اش‌ بر مى‌دارد و در بشقابى‌ مى‌ریزد و در آخر آش‌ را در کاسه‌ برمى‌گرداند. پس‌ از پایان‌ خواندن‌ دعا و اوراد، آش‌ را در بشقابهایى‌ مى‌ریزند و میان‌ زنان‌ مجلس‌ پخش‌ مى‌کنند (برای‌ آگاهى‌ بیشتر، نک: همو، 28-32).

پذیرش‌ نذری‌: نذر دهندگان‌ معتقدند که‌ اگر نذرشان‌ در پیشگاه‌ حق‌ پذیرفته‌ گردد، حضرت‌ ام‌ البنین‌ شب‌ هنگام‌ با حضور روحانى‌ خود در پای‌ سفرة گسترده‌ در اتاق‌ در بسته‌، آرد مخصوص‌ آش‌ یا حلوا یا کاچى‌ نذری‌ آنها را تبرک‌ مى‌کند. نشانة حضور نمادین‌ بى‌ بى‌ ام‌ البنین‌، و تبرک‌ آرد را اثری‌ مى‌پندارند که‌ بر روی‌ آرد افتاده‌ است‌. این‌ اثر را نقشى‌ رمزی‌ و نمادین‌ از پنجه‌ یا مُهر یا تسبیح‌ ام‌ البنین‌ مى‌انگارند و آن‌ را علامت‌ قبول‌ نذر و برآورده‌ شدن‌ حاجاتشان‌ مى‌پندارند.

اگر جوانان ما معیارهاى اخلاقى و معنوى را جایگزین معیارهاى مادى و ظاهرى کنند زندگى مشترک آنها با سعادت و سلامت‏ خانوادگى توام خواهدبود. ملاکهاى مادى و صورى ناپایدار بوده و به زندگى رنگ سبز عشق و محبت نمى ‏بخشد و با از دست دادن یک امتیاز مادى پایه ‏هاى زندگى ‏اى که با آن‏ها بنا شده است ‏سست‏ شده و فرو ریختن سقف خانواده حتمى خواهدبود.

 




موضوع مطلب :


پنج شنبه 87 خرداد 23 :: 4:10 عصر ::  نویسنده : تقی عابدی

السلام علیک یا فاطمه یا ام البنین (سلام الله علیها)

تو! فاطمه کلابیه! که به پاکدامنی شهره بودی... اما چون تو کم نبودند در آن عصر و او تو را برگزید. نمی دانم آنروز به او چگونه جواب دادی، اما آنقدر می دانم که نوعروس خانه حیدر شدی.

نامت فاطمه بود؛ اما دوست نداشتی فاطمه صدایت کند. نخستین بار که تو را فاطمه خواندند، نشستی و در غم تنهاترین بانوی آسمانی، زار گریستی و یادش را در دل زنده نگاه داشتی. خود را با آفتاب عظمت او مقایسه نمودی و گفتی: "مرا فاطمه مخوانید. فاطمه کوثر رسول است، مادر هستی است. من کنیز اویم، البته اگر این افتخار نصیبم شود."

 و باز مردم دهان ناپاک مدینه سخن آغاز کردند که دیگر حسنین و زینبین روز خوشی نمی بینند! (مگر نه اینست که همین مردم آنها را یتیم کرده بودند با یاری نکردن علی و فاطمه؟؟!) اما آن روز تو با علی شرطی کردی که: مولای من! دیگر مرا فاطمه مخوانید که با هر بار بردن نام آن کوثر رسول تن کودکان را لرزان می بینم! روز اول به خدمت زینب رفتی که طفلی6 ساله بود و گفتی که به خدمت خانه و شما آمده ام! کدبانوی خانه شمائید خانمم! و اینگونه زندگی آغاز شد تا آنزمان که خدا به تو و علی فرزندی عطا کرد.

 و باز هم شروع کردند که: دیگر تمام شد. فرزند خودش که بیاید دیگر اولاد زهرا از چشم میافتند اما...

آن روز که برخاستی کودکان و علی بر سر سفره غذا بودند. عباست را آرام در آغوش گرفتی و نزدشان رفتی و ناگهان همه دیدند بجز زمین که بر گرد سر این کودکان و پدرشان می چرخد کودک شیرخواره ای و مادرش نیز خود به تنهایی گردشی عظیم آفریده اند که عالمیان را انگشت حیرت به دهان گذاشته...

عباس من به فدایتان! آرام آرام میگفتی و میگریستی. به فدای تو حسن جان! به فدای تو زینب جان. به فدای تو ام کلثوم و ناگهان دیگر فدایش کردی... به فدایت شود حسین فاطمه. من کنیز این خانه ام و شمایان اربابان فضل و کمال! کنیززاده را چه به برابری و برادری با شما...

آری، تو کوثر رسول نبودی؛ اما درس آموخته مکتب او بودی، اما اکنون بقیع، مهمانی تازه دارد. رفتی و عاشقانه در جوار مادر علی (علیه السلام) و فرزند او امام حسن مجتبی (علیه السلام) رخ در خاک دلربای بقیع کشیدی.

 




موضوع مطلب :


پنج شنبه 87 خرداد 23 :: 4:9 عصر ::  نویسنده : تقی عابدی

اشعار ویژه آن بانوی پاک و نورانی

مدینه،مادر تنها،چهار صورت قبر

نشسته اند شبیه چهار سنگ صبور

و قطره قطره فرو می خورند در دل خود

 مدینه مانده که این چیست در کنار بقیع

برای عقده گشودن در این مصیبت سخت

 تو را نمی برد از یاد ،تا همیشه ی درد

***

غم با نگاه خیس تو معنا گرفته

 در فصل غم،فصل خسوف ماه خونین

 تا آسمانها میرود دلمویه هایت

 این روزها با دیدن حال تو بانو

 هر روز اشک و آه، حق داری بسوزی

می دانم اینجا بارها با دست لرزان

تاریخ را می گردم ـآری ـ تا ببینم

اینجا به همراه لب خشک تو مادر!

***

دوباره زمزمه غم ز سینه  می آید

 که سوز ناله به سودای چشم تر برده

 ز سوز ناله ام البنین خبر داده

 کنیز خانه غم ؛ خاک پای زهرایم

 منم که شاهد  زخم شکسته ابرویم

منم که در همه جا در تب حسن بودم

منم که جلوه حق را به عین می دیددم

منم که بوده دلم صبح و شام با زینب

منم که سوگ گلستان و باغبان دارم

منم که ظهر عطش را نمی برم از یاد

منم که مادر عشق و امید و احساسم

 




موضوع مطلب :


پنج شنبه 87 خرداد 23 :: 4:8 عصر ::  نویسنده : تقی عابدی

منابع :

http://www.porsojoo.com/fa/node/33252

http://www.iaut.ac.ir/hasteye%20zanan/z-1-9.htm

-  قصه کربلا، ص 544، پاورقی 1. -  تنقیح المقال، ج 3، ص 70، از فصل نساء. -  دانشنامه رشد

- کتاب ج 10 نوشته : علی بلوکباشی

-  ابن‌ عنبه‌، احمد، عمدة الطالب‌، نجف‌، 1381ق‌/1961م‌؛ ابوالفرج‌ اصفهانى‌، مقاتل‌ الطالبیین‌، به‌کوشش‌ احمد صقر، قاهره‌، 1368ق‌/1949م‌؛ حسون‌، محمد و ام‌ّعلى‌ مشکور، اعلام‌ النساء المؤمنات‌، تهران‌، 1411ق‌؛ طبری‌، تاریخ‌؛ غفاری‌، حسن‌، تعلیقات‌ بر مقتل‌ الحسین‌ ابومخنف‌، قم‌، 1364ش‌؛ محلاتى‌، ذبیح‌الله‌، ریاحین‌ الشریعة، تهران‌، 1364ش‌؛ موسوی‌ مقرم‌، عبدالرزاق‌، قمر بنى‌ هاشم‌، نجف‌، 1369ق‌/ 1950م‌. حسن‌ یوسفى‌اشکوری

- اسدیان‌ خرم‌آبادی‌، محمد و دیگران‌، باورها و دانسته‌ها در لرستان‌ و ایلام‌، تهران‌، 1358ش‌؛ تجربه‌کار، نصرت‌، «بعضى‌ از رسوم‌ باستانى‌»، مجلة مردم‌شناسى‌، تهران‌، 1335ش‌، شم 2؛ دولتى‌، فرخنده‌، «سفره‌ها»، سخن‌، 1344ش‌، س‌ 16، شم 2؛ شریعت‌زاده‌، على‌اصغر، فرهنگ‌ مردم‌ شاهرود، تهران‌، 1371ش‌؛ شکورزاده‌، ابراهیم‌، عقاید و رسوم‌ مردم‌ خراسان‌، تهران‌، 1363ش‌؛ صفى‌نژاد، جواد، مونوگرافى‌ ده‌ طالب‌آباد، تهران‌، 1355ش‌؛ فقیری‌، ابوالقاسم‌، «سفره‌ها در شیراز»، هنر و مردم‌، تهران‌، مرداد 1350ش‌، شم 106؛ هدایت‌، صادق‌، نیرنگستان‌، تهران‌، 1334ش‌.

ماجرای خواستگاری حضرت علی( ع) از حضرت ام البنین( س)

 روایت است که چون رفت حضرت زهرا

 زبعد چند علی میر منصب لولاک

نمود رو به عقیل ای یگانه دوران

بیا عقیل زمانی به من تو یاری کن

زنیکه چند علامت از او بود پیدا

بلند قد و قوی تن درشت انگشتان

لبش چه غنچه مسلسل سخن بود نیکو

عقیل گفت که اینها صفات مردان است

علی بگفت که این راز را نمی دانی

عقیل گفت از این زن چه دلپذیر آید

بسوی وادیه ها شد عقیل از آن فرمان

بخواستگاریش آمد عقیل خوش منظر

عقیل بست همی عقد مهر و مه با هم

بیوسف ازلی چرخ برقرار آمد

چه گشت از دل شب تا طلوع صبح عیان

بروی دامن ام البنین چه پیدا شد

برای دیدن آن طفل شاه خیبر کن

چه دید روی همان طفل آنشه مردان

برای اسم علی خسرو سپر اساس

گهی نگاه به چشم و گهی به ابرویش

از این معامله شد تنگ قلب ام بنین

بگفت ایشه لولاک ای امیر عرب

بدست طفل من ایشه مگر بود عیبی

علی بگفت به آن بانوی حمیده سیر

زبعد قتل من از کینه کوفیان دغا

همین دو دست حسین را کند علمداری

همین دو دست کشد مشک آب را بر دوش

همین دو دست نه تنها فتد ز پیکر او

همین دو دست به مشگین زار غم پرور

 




موضوع مطلب :


<   1   2   
درباره وبلاگ



استخاره آنلاین با قرآن کریم


فال حافظ


بازی آنلاین


تعبیر خواب آنلاین

Google

در این وبلاگ
در کل اینترنت


روزشمار فاطمیه
روزشمار غدیر
روزشمار محرم عاشورا<\/a>

طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز
آمار وبلاگ
بازدید امروز: 54
بازدید دیروز: 19
کل بازدیدها: 930327