سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
مهر امام رضا(علیه السلام)
سه شنبه 87 خرداد 28 :: 8:58 عصر ::  نویسنده : تقی عابدی

36. تندخویى دیوانگى است
الحدة ضرب من الجون لان صاحبها یندم فاان لم یندم فجنونه مستحکم .
ح /255
ترجمه : تندخوئى یک نوع دیوانگى است ، زیرا تندخو پشیمان میشود، و اگر پشیمان نشود، دیوانگى اش پابرجا و پایدار شده است .
شرح : شخصى تندخو، نمیتواند بر اعصاب خود مسلط باشد، و اعمال و رفتار خود را مهار کند. در نتیجه ، هنگام خشم و تند خوئى ، دست به کارهائى عقل سالم انجام آن را نمى پذیرد: زبان به بى ادبى و فحاشى مى گشاید، دست به شکستن و پاره کردن و دور ریختن چیزهاى مختلف مى زند. با دیگران نزاع و کتک کارى میکند و باعث زخم و جراحت خود یا دیگران مى شود چه بسا دیده شده که خشم و تند خوئى یک نفر. باعث نزاع دسته جمعى خانواده و دوستانش شده ، و سرانجام در میان آنها جنایت و فاجعه ئى رخ داده . یا زیان و خسارت جبران ناپذیر دیگرى پیش آمده است .
وقتى شخص تندخو، در حالت خشم به سر مى برد و باعث ایجاد چنین مشکلات و مصیبتهائى میشود، حالت او شبیه نوعى دیوانگى است . زیرا او هم ، در آن لحظات ، مانند دیوانگان ، بر اعصاب خود تسلط ندارد و متوجه نیست که مرتکب چه کارهائى میشود.
البته شخص تندخو، پس از فرونشستن خشم ، از کارهایى که انجام داده پشیمان میشود و همین پشیمانى ، نشان میدهد که وى ، سر عقل آمده و متوجه زشتى آن کارهاى دیوانه وار خود شده است . یعنى خود او هم متوجه مى شود که در آن لحظات خشم ، نوعى دیوانگى زود گذر گریبانش را گرفته و سپس رهایش کرده است .
اما اگر کسى باشد که پس از فرونشستن خشم نیز، از انجام آن کارهاى زشت پشیمان نشود، معلوم میشود که آن حالت دیوانگیش زودگذر و موقتى نیست ، بلکه دیوانگى براى همیشه ، در وجود او، باقى و پاورجا مانده است .
37.
حکمت هاى ایمان ، نماز...
فرض الله الایمان تطهیرا من الشرک ، و الصلاة تنزیها عن الکبر، و الزکاة تسبیبا للرزق ، و الصیام ابتلاء لا خلاص الخق ، و الحج تقربة للدین ، و الجهاد عزا للاسلام ، و الامر بالمعروف مصلحه للعوام و النهى عن المنکرردعا للسفهاء.
ح /252
ترجمه : خداوند، ایمان را براى پاک شدن دلها از آلودگى کفر و شرک ، و نماز را براى پاک بودن از سرکشى و نافرمانى واجب کرد، زکوة را وسیله ایى براى روزى مستمندان ، و روزه را وسیله یى براى آزمایش اخلاص بندگان قرار داد، حج را براى نیرومند شدن دین ، و جهاد را براى شکوه و سربلندى اسلام واجب ساخت ، امر به معروف را بخاطر اصلاح توده نا آگاه مردم ، و نهى از منکر را براى باز داشتن افراد بى خرد، از کارهاى زشت و گناه آلود مقرر کرد.
شرح : احکام دین اسلام ، با تمام جزئیات خود، دستورهائى هستند که خداوند براى بندگان مؤ من خود مقرر کرده است . از اینرو، انجام دادن این احکام ، وظیفه حتمى و قطعى مسلمانان است ، و یک مسلمان مؤ من کسى است که دستورهاى واجب الاجراى خداوند را، بدون چون و چرا انجام دهد، و درباره آنها دچار هیچگونه شک و تردیدى نشود، هیچگونه سؤ ال و جوابى نکند، و هیچگونه دلیل و برهانى بخواهد.
با این حال ، گاهى پیشوایان معصوم و امامان بزرگوارما، علت منطقى و فلسفه فردى و اجتماعى این دستورها را تشریح کرده و درباره هر یک ، توضیح کافى داده اند. تا هم غیر مسلمانان ، به منطقى و مستدل بودن دستورهاى اسلام پى ببرند و بتوانند با دستورهاى ادیان دیگر مقایسه کنند، و هم مسلمانها، با فلسفه احکامى که انجام میدهند آشنا شوند و فواید سازنده ، آنها را بهتر و بیشتر بشناسند.
امام علیه السلام نیز، در این جمله هاى کوتاه و پر معنى ، فلسفه ایمان ، نماز، زکوة ، روزه ، حج ، جهاد، امر به معروف ، و نهى از منکر را تشریح فرموده ، و درباره واجب بودن هر یک ، توضیحى دقیق و عمیق داده است .
38.
در دوستى و دشمنى اندازه نگهدار
اءحبب حبیبک هونا ما، عسى اءن یکون بغیضک یوما ما، و اءبغضک هونا ما، عسى اءن یکون حبیبک یوماما.
ح /268
ترجمه : در دوستى با دوست خود اندازه نگهدار، بخاطر آنکه شاید روزى با تو دشمن شود،
و در دشمنى با دشمن خود اندازه نگهدار، بخاطر آنکه شاید او نیز، شاید با تو دوست شود.
شرح : در دوستى و دشمنى نیز، همچون مسائل دیگر، باید میانه روى کرد و اندازه نگهداشت . چون زیاده روى در دشمنى و یا دوستى نیز، ممکن است زیانهائى متوجه ما سازد، که دیگر قابل جبران نباشد.
وقتى با کسى دوست میشویم ، نباید در معاشرت با او آنقدر زیاده روى کنیم ، که بیش از اندازه به حریم زندگى ما نزدیک شود، و تمام اسرار ما را بداند. زیرا ممکن است روزى بین ما اخلافى پیدا شود و آن دوست ، بصورت دشمن ما درآید. درانصورت ، او، چون تمام اسرار ما را میداند و از آنچه در حریم خانواده ما میگذرد آگاه است ، میتواند از دانسته هاى خود، بر ضد ما سؤ استفاده کند، و ضربه هایى به ما بزند، که دیگر قابل جبران نباشد.
در دشمنى نیز باید میانه روى باشیم و اندازه نگه داریم . یعنى نباید دشمن را آنقدر اذیت و آزار کنیم ، و آنقدر درباره اش سخنان زشت و زننده بگوئم ، که اگر روزى بایکدیگر دوست شدیم ، به خاطر کارها و حرفهاى خود، شرمنده و خجل باشیم .




موضوع مطلب :


سه شنبه 87 خرداد 28 :: 8:57 عصر ::  نویسنده : تقی عابدی

39. نگاه به زیردستان
و اءکثر اءن تنظر الى من فضلت علیه فان ذلک من اءبواب الشکر.
نامه /69
ترجمه : به افراد پائین تر از خود، زیاد بنگر، که این نگریستن ها، درهاى شکر گزارى را به روى تو باز مى کند.
شرح : انسان باید، در مورد نعمتهائى که خداوند به او داده است ، همیشه شکر گزار باشد، و نشان دهد که قدر آن نعمتهاى خدا را بداند، و بخاطر آنها در برابر خداوند شکر گزار باشد، لیاقت و شایستگى رسیدن به نعمتهاى بیشتر را نیز بدست آورد.
اما کسى که قدر نعمتهائى که خداوند به او داده است ناراضى باشد، نعمتهاى خدا را تلف مى کند، و نشان مى دهد لیاقت آن نعمتها را ندارد. در آن صورت ، نه تنها نعمت بیشترى بدست نمى آورد، بلکه آنچه که دارد از دست مى دهد.
ما، براى قدر نعمتهاى خداوند را بدانیم ، باید همیشه به افراد پائین تر از خود نظر داشته باشیم . یعنى کسانى را نگاه کنیم ، که کمتر از ما، از نعمتهاى خداوند برخوردار شده اند. در این صورت ، نه تنها از آنچه داریم ناراضى نخواهم بود، بلکه احساس رضایت و خوشنودى خواهیم کرد. و از خداوند سپاسگذار خواهیم بود. هر چه بیشتر به اینگونه افراد نگاه کنیم ، درهاى شکر گزارى ، بیشترى به روى ما باز خواهند شد، زیرا در این نگاه کردنها، به نعمت هاى خود بیشتر آگاه خواهیم شد و شکر خداوند را بیشتر بجاى خواهیم آورد. سعدى ، شاعر بزرگ ایرانى مى گوید: در ایام جوانى ، روزى کفش نداشتم و از این رو، از زندگى خود سخت ناراضى بودم و بسیار گله و شکایت میکردم . اما وقتى بیرون رفتم ، مردى را دیدم که کنار دیوار نشسته است و پا ندارد. با دیدن او، یکباره به خود آمدم و به درگاه خداوند شکر گزارى کردم که اگر کفش ندارم ، در عوض دو پاى سالم دارم که بدون کفش ‍ هم مى توانم با آنها راه بروم .
ما نیز به جاى آنکه به پاى بى کفش خود نگاه کنیم ، باید به کسانى که اصلا پا ندارند بنگریم و خدا را شکر گوئیم .
البته آنچه که شرح داده شده دلیل این نیست که انسان پیوسته زندگى خود را در یک حالت سکون نگهداشته و بعنوان رضایت از تقدیر هیچگاه حقوق خود را مطالبه نکند. در زمان طاغوت از این نصیحت سعدى براى ساکت نگهداشتن مردم استفاده میکردند والى آنچه که ما امروز میگوئیم فقط براى شکر نعمتهاى الهى است و بس .
40.
معیار زشتى کارها
و احذر کل عمل یعمل به فى السرو یستحیى منه فى العلانیه ، و احذر کل عمل اذا سئل عنه صاحبه انکره اءو اعتذرمنه .
نامه /69
ترجمه : از کارى که در نهان انجام مى شود، و در آشکار شرم آور است ، بپرهیز و نیز از کارى که اگر انجام دهنده اش ، در باره آن بپر سند، یا انجام آن را انکار مى کند و یا بخاطر آن پوزش مى طلبد، دورى کن .
شرح : بسیار کسان هستند که دلشان نمیخواهد کار بد انجام دهند و مورد سرزنش مردم و خشم و نارضایى خدا قرار گیرند. ولى چون گاهى نمى توانند فرق میان خوب و بد را تشخیص دهند، بطور ناخواسته و نا آگاهانه مرتکب اعمال ناپسند مى شوند.
از این رو، براى آنکه کار خوب از کار بد مشخص شود، و انسان بتواند فرق بین این دو را بشناسد و کار بد انجام ندهد، امام علیه السلام دو قانون و نشانه ساده و آسان تعیین فرموده است : اول آنکه کار بد، آن است که بطور پنهانى و دور از چشم دیگران انجام داده مى شود، زیرا انجام آن بطور آشکار و برابر چشم مردم . باعث شرم و خجالت است .
دومین نشانه کار بد، آن است که انجام دهنده آن را مورد پرسش قرار دهند که چرا چنان کارى کرده است ، یا انکار میکند و میگوید:من چنین کارى نکرده ام ، و یا بخاطر انجام آن کار عذر خواهى مى کند و میگوید:مرا ببخشید، از روى نادانى چنین کارى کرده ام .
پس ما نیز، هر گاه دیدیم کارى که میخواهیم انجام دهیم ، یکى از این دو نشانه را دارد، باید بدانیم که کار بدى است ، و از انجام آن خوددارى کنیم
.
41.
تمرین بردبارى
ان لم تکن حلما فتحلم ، فانه قل من تشبه بقوم الا اءو شک اءن یکون منهم .
ح /207
ترجمه : اگر بردبار نیستى ، خود را وادار به بردبارى کن ، زیرا کسى که خودرا به گروهى شبیه کند، به زودى از آنان مى شود.
شرح : کسانى هستند که برخى از صفات خوب انسانى ، بطور طبیعى ، در آنها وجود ندارد، مثلا در طبیعت آنها، از آغاز، صفت حلم و بردبارى وجود نداشته است ، و همواره در برابر کوچکترین ناملایمى ، آرامش خود را از کف داده ، و دست به کارهایى زده اند که باعث ایجاد مشکلات و ناراحتیها فراوانى شده است .
بهترین راهى که براى اینگونه افراد وجود دارد، آن است که با اراده و تمرین ، خود را به آن صفت عادت دهند، تا رفته رفته ، بر اثر عادت ، آن صفت خوب جزو وجود آنها شود.
امام علیه السلام ، به عنوان نمونه ، صفت بردبارى را مطرح ساخته و در باره آن فرموده است : اگر خصلت حلم و بردبارى ، در طبیعت شما وجود ندارد، دلیل بر آن نیست که هرگز نمیتوانید حلیم و بردبارى شوید. کافى است که براى مدتى ، خود را به بردبارى وادار سازید یعنى در برابر مسائلى که آرامش شما را بر هم مى زند، سعى کنید رفتارتان شبیه کسى باشد که بطور طبیعى بردبار است و در برابر چنان مسئله یى ، آرامش خود را با بردبارى حفظ مى کند.
وقتى مدتى به این کار ادامه دادید و رفتارى شبیه رفتار اشخاص بردبار در پیش گرفتید، رفته رفته عادت مى کنید که هر وقت با چنان مسائلى روبرو شدید، همان رفتار را از خود نشان دهید.
به این ترتیب ، صفاتى که در طبیعت شما وجود ندارد، بر اثر تمرین به صورت یک عادت در شما ایجاد مى شود. بطوریکه یک کسى نمى تواند تشخیص دهد که آن صفت خوب ، از آغاز در طبیعت شما وجود داشته است ، یا خود با تمرین و عادت ، آنرا در وجودتان ایجاد کرده اید.




موضوع مطلب :


سه شنبه 87 خرداد 28 :: 8:56 عصر ::  نویسنده : تقی عابدی

45. تفاوت اعمال
شتان ما بین عملین عمل تذهب لذته و تبقى تبعته ، و عمل تذهب موونته و یبقى اءجره
ح /121
ترجمه : چه تفاوت بسیارى ، که بین دو گونه عمل و کردار انسانها وجود دارد: عملى که لذت و خوشى آن به سرعت مى گذرد، ولى نتایج زیانبار و عواقب آن باقى مى ماند، و عملى که رنج و زحمت آن ، زود تمام مى شود ولى پاداش آن برجا مى ماند.
شرح : خداوند انسان را آزاد و مختار آفرید و به او عقل و شعور داد، تا آزادانه راه زندگى اش را انتخاب کند، و با اراده و اختیار خود، هر عملى که دلش خواست ، انجام دهد.
اما در روز قیامت ، کسى که عمل خوب انجام داده باشد پاداش مى گیرد و کسى که مرتکب اعمال بد شده ، به کیفر و مجازات مى رسد.
امام علیه السلام ، به مسلمانان هشدار مى دهد، تا بدانند که بین این دو گونه عمل ، تفاوت بسیارى هست ، و فریب ظاهر را نخورند. یعنى انسان باید بداند، که کار خوب و بد، هر دو، به زودى مى گذرد و تمام مى شود، در حالیکه نتایج و پى آمدهاى آن ، از بین نمى رود، و در کارنامه اعمال انسان ، باقى مى ماند.
فرزند عزیز، تو خود، در میان دوستان ، همکلاسى ها، و اطرافیانت ، نمونه هایى این دو گونه عمل را، بسیار دیده اى .
به عنوان مثال : دانش آموزى که به جاى درس خواندن و زحمت کشیدن ، وقت خود را به بازى و تفریح و خوشگذرانى تلف مى کند، تمام آن بازیها و تفریحاتش ، زودگذر است ، و تمام خوشگذرانیهایش ، به زودى تمام مى شود. اما نتیجه این خوشیهاى زودگذر، مردود شدن است که یک سال عمر او را بیهوده تلف مى کند و دیگر تا پایان عمر نمى تواند آن یک سال را دوباره به - دست آورد.
دانش آموزى هم که زحمت درس خواندن را تحمل مى کند، رنج و زحمتش ‍ به زودى تمام مى شود، در حالیکه پاداش این زحمت ، یعنى آموختن به زودى تمام مى شود، در حالیکه پاداش این زحمت ، یعنى آموختن علم و دانش ، و رفتن به کلاس بالاتر و پیشرفتى که نصیب او مى شود، نتایج خوب و لذت بخشى است که براى همیشه در زندگى او باقى مى ماند.
از این مثال ساده ، نتیجه مى گیریم که اعمال گناه آلوده نیز اگر هم لذتى داشته باشند، لذت شان زودگذر است ، در حالیکه نتیجه آنها، یعنى مجازاتى که در پى دارند، نزد خدا باقى مى ماند و در روز قیامت ، گریبان شخص گناهکار را مى گیرد. مثلا کسى که بر خلاف فرمان خداوند، روزه نمى گیرد. مثلا کسى که بر خلاف فرمان خداوند، روزه نمى گیرد و در ایام ماه مبارک رمضان ، شکم چرانى مى کند، لذتى که از خوردن و آشامیدن مى برد، یک لذت زودگذر است . یعنى لذتى است که با جمع کردن سفره غذا، تمام مى شود و چیزى از آن باقى نمى ماند. ولى نتیجه این نافرمانى ، تا روز قیامت باقى مى ماند و خداوند شخصى روزه خور را به مجازات نافرمانى اش ‍ مى رساند.
اما کسى روزه مى گیرد، فقط چند ساعت ، زحمت گرسنگى و تشنگى را تحمل مى کند، ولى در عوض این رنج زودگذر، که با فرارسیدن غروب همان روز تمام خواهد شد.
اگر خود شما خوب فکر کنید خواهید دید که تمام کارها همین طور است . یعنى هم تمام لذتها زودگذر هستند، هم تمام زحمتها. ولى آنچه براى همیشه باقى مى ماند، نتیجه و عمل و کردار انسان است ، که اگر بخاطر لذتهاى زودگذر گناه کرده ، مجازات مى شود، و اگر در راه اطاعت از خدا، رنج و زحمت زودگذر را تحمل کرده ، مزد و پاداش میگیرد.
46.
آخرت نتیجه دنیا
اءعمال العباد فى عجلهم ، نصیب اءعینهم فى آجلهم.
ح / 7
ترجمه :کارهایى که بندگان در این دنیا انجام میدهند، روز قیامت ، در برابر چشمهایشان خواهد بود.
شرح : دستگاههاى رادیو و تلویزیونى که به دست بشر ساخته شده ، صدا و گفتار، و حرکات و اعمال آدمى را که چند سال پیش ضبط شده ، پس ‍ از گذشت سالها دوباره پخش مى کنند، و دوباره عین همان حرفها و حرکات را جلوى چشم ما مجسم مى سازند. فیلمى که از اعمال و حرکات کسى ضبط شد، تا سالهاى سال ، حتى تا وقتى که دنیا وجود دارد، مى تواند باقى بماند. چون به فرض اینکه یک فیلم رو به کهنگى و خرابى برود، مى تواند تصویر و صداى آن را روى فیلم دیگرى ضبط کرد و به این ترتیب ، براى ، همیشه آن تصویر و صدا را نگهدارى کرد.
وقتى بشر که مخلوق خداوند است ، توانسته چنین دستگاهى بسازد، به سادگى مى توان فهمید که خداوند متعال ، در دستگاه عظیم آفرینش خود، چه دستگاههاى عجیب و دقیقى براى ضبط و نگهدارى اعمال انسان ، خلق کرده است .
آرى ، دستگاههاى گیرنده و فرستنده و نگهدارنده جهان آفرینش ، چنان عظیم و دقیق و حساس است که کوچکترین اعمال و کردار انسانها را ضبط مى کند و حساب یکایک کارها و کلمه به کلمه حرفها را نگاه میدارد.
امام علیه السلام ، درباره این دستگاه عظیم ، چنین خبر مى دهد که : هر کارى که بندگان ، در دنیا انجام مى دهند، خداوند با تمام جزئیاتش ضبط و حفظ مى کند. و در روز قیامت ، تمام آن کارها را، که در نامه عمل هرکس محفوظ مانده است ، جلوى چشم بندگان مجسم مى سازد، و بدانند که خداوند، هر کس را، به - نسبت اعمال نیک و یا بدش ، پاداش یا کیفر مى دهد.
و در آن روز، سخت ترین عذابها، براى کسانى است که کارهاى بدى که در این دنیا انجام داده اند، در آن دنیا مقابل چشمشان مجسم مى شود.




موضوع مطلب :


سه شنبه 87 خرداد 28 :: 8:56 عصر ::  نویسنده : تقی عابدی

42. زبان عاقل و زبان احمق
لسان العاقل وراء قلبه و قلب الاحمق وراء لسانه .
ح /40
ترجمه : زبان عاقل ، پشت قلب او قرار دارد، و قلب احمق ، پشت زبان او جاى گرفته است ( عاقل ،با اندیشه سخن مى گوید ونادان بى فکر )
شرح : انسان عاقل ، وقتى بخواهد سخن بر زبان آورد، نخست به دل و اندیشه خود مراجعه مى کند، معنى آن سخن و نیکى یا بدى آن را با عقل و شعور خود مى سنجد، نتیجه یى را که ممکن است از آن حاصل شود حساب مى کند، و هنگامى که به درستى و خوبى سخن خود اطمینان یافت ، آن را بر زبان مى آورد.
پس عاقل ، قلب و اندیشه اش بیش از زبانش به کار مى اندازد، و زبانش را پشت سر عقل و شعور خود نگاه میدارد.
اما احمق ، بر عکس رفتار مى کند. یعنى هر سخنى که به زبانش آمد، نسنجیده و بدون فکر و اندیشه بیان مى کند، و پس از آن که سخن او، در دیگران ، تاءثیر بد گذاشت ، تازه بفکر مى افتد که آیا سخنش درست بوده یا نادرست . یعنى احمق ، نخست زبان خود را به کار مى اندازد و نسنجیده حرف مى زند، و بعد از آن ، به قلب و عقل خود مراجعه مى کند و در باره نیک و بد سخن خود و نتیجه و حاصل آن مى اندیشد.
به همین دلیل است که خردمندان ، از قدیم گفته اند: سخنى که درباره آن کاملا فکر نکرده اى ، بر زبان میاور.
43.
اینچنین مالى از دست نمیرود
لم یذهب من مالک ما وعظک .
ح /196
ترجمه : مالى که از دستت رفت و تو را پندى آموخت ، از دست رفته مپندار.
شرح : انسان وقتى قسمتى از مال خود را از دست مى دهد، غمگین و افسرده مى شود و به خاطر مال از دست رفته ، غصه مى خورد. زیرا معمولا اینطور تصور مى شود که مالى که از کف رفت ، بیهوده تلف شده است و دیگر جبران نخواهد شد.
اما حقیقت این است که مال از دست رفته ، بکلى تلف و نابود نمى شود. بلکه با از بین رفتن آن ، نتیجه و فایده یى براى صاحبش به جاى مى ماند، که گاهى ممکن است بیش از آن مال ، ارزش داشته باشد. و این نتیجه و فایده ، تجربه یى است که شخصى ، در برابر از کف دادن مال خود، به دست مى آورد.
اینکه بسیارى از مردم ، تجربه را گرانبهاتر و باارزش تر از مال مى دانند، براى آن است که مال ، هر اندازه هم که باشد، براى همیشه باقى نمى ماند و بالاخره روزى ، تمام مى شود، ولى تجربه ، سرمایه یى است که هرگز تمام نمى شود، و همیشه و در هر حالى هم در دسترس قرار دارد و مى توان از آن استفاده کرد.
پس اگر ما نیز مالى را از دست دادیم ، ولى در کارى که مال خود را بخاطر آن از کف دادیم ، تجربه یى به دست آوردیم ، باید بدانید که آن مال را، بیهوده و رایگان از دست نداده ایم . بلکه به - جاى آن ، سرمایه گرانبهاترى به دست آوریم که چه بسا در طول زندگى ، بسیار بیشتر از آن مال به درمان خواهد خورد.
اما آنچه که در خور تاءمل است این است که انسان نباید هیچ کارى را بدون فکر و دقت انجام دهد زیرا بالاخره از دست دادن مال موجب ضرر و دلیل کم دقتى است .
44.
عمل و نسب
من اءبطابه عمله لم یسرع به نسبه
ح /23
ترجمه : کسى که به خاطر کردارش عقب مانده است ، با اتکاء به اصل و نسب ، نمى تواند پیش بیفتد.
شرح : انسان باید کردار نیکو داشته باشد، و تنها به اتکاء کردار خود، به سوى آسایش دنیا و سعادت آخرت پیش برود. زیرا در قانون الهى ، کردار هیچکس را به بستگان و نزدیکان او نمى دهند.
ما، در تاریخ اسلام مى بینیم که حتى فرزندان امامان معصوم نیز، با آن که پدرشان ولى خدا، و پیشواى مسلمانان بوده اند، از سزاى کردار خود، در امان نمى مانند. مثلا، پس از رحلت حضرت امام حسن عسکرى (ع )، پسر بزرگتر آن حضرت امام زمان (ع ) را پایمال کند، و خود رهبرى مسلمین را به عهده بگیرد. ولى خداوند او را رسوا کرد، و با آن که پدرش و تمام اجدادش امام و معصوم بودند، خود او گمراه شد و نتوانست از اصل و نسب شریفى که داشت ، استفاده کند و پیش بیفتد. و علت این امر آن بود که وى کردار خوبى نداشت و به همین دلیل در دنیا و آخرت عقب افتاده بود.
پس انسان ، نمى توان به پدر و مادر و اجداد شریف و بزرگوارش ، که در تقوى یا علم یا هنر احترام و اعتبار داشته اند، متکى باشد. و نمى تواند به اتکاء آنها، به کردار خود بى توجهى کند. یعنى عبادت و بندگى خداوند را بجاى نیاورد، و براى پیشرفت زندگى رستگارى آخرت خود هیچ کارى انجام ندهد، ولى بخاطر اصل و نسب خود، منتظر باشد که در این دنیا به منزلت و احترام برسد، و در آن دنیا هم پاداش نیکو بگیرد.




موضوع مطلب :


سه شنبه 87 خرداد 28 :: 8:55 عصر ::  نویسنده : تقی عابدی

47. عجز آفت است و صبر شجاعت ...
و العجز افه ، و الصبر شجاعه ، و الزهد ثروه ، و الورع جنه ، و نعم القرین الرضا.
ح /4
ترجمه : ناتوانى آفت است و بردبارى شجاعت ، پرهیز کارى و پارسایى توانگرى است و خرسندى به رویدادها یار و همراهى است با ارزش .
شرح : انسانى که گرفتار ضعفهاى روحى و اخلاقى باشد، همیشه با یک خطر این است که : در برابر مسائل مختلف و پیش آمدهاى گوناگون ، قدرت ایستادگى نخواهد داشت ، و دچار سستى و لغزش خواهد شد و از راه راست ، انحراف پیدا خواهد کرد.
از این رو است که در تعالیم اسلامى ، همیشه تکیه بر این است که انسان ، قبل از هرچیز، ضعفهاى روحى و اخلاقى را از خود دور کند، و قدرت درونى لازم براى ایستادگى در برابر مسائل مختلف را به دست آورد و در حفظ و تقویت آن بکوشد.
امام علیه السلام نیز، در این کلام ، از این گونه جنبه هاى مثبت و منفى سخن مى گوید و انسان را با عیب و ضعفها، و ارزش قدرتهاى روحى و اخلاقى آشنا مى سازد.
بر اساس فرمایش امام (ع )، ضعف و ناتوانى ، بزرگترین آفت و دشمن زندگى انسان است . زیرا انسان ضعف ، زود فریب میخورد، زود به لغزش دچار مى شود، و زود از راه راست منحرف مى گردد. یک انسان ضعف ، ممکن است در برابر چند کلمه فریبنده ، از راه بدر شود. ممکن است با هر تهدید پوچى دچار وحشت شود، یا اگر پول و مقامى به پیشنهاد کنند، در برابر آن تاب مقاومت از دست برهد، و حاظر به انجام هر کار نادرستى بشود.
افراد بسیارى بوده اند که سالها از عمر خود را در راه عبادت و انجام وظایف شرعى و دینى گذرانده اند. ولى بخاطر همین ضعف ، ناگهان از راه بدر رفته و حاصل تمام عمر خود را چند لحظه بر باد داده اند و چیزى جز رسوایى و بد نامى بدست نیاورده اند. این است که ضعف و ناتوانى از بزرگترین آفتهاى زندگى و از خطر نازکترین دشمنان انسان است .
اما در برابر این عجز و ناتوانى ، صفتهاى نیکوى روحى و اخلاقى قرار دارد، که تعدادى از آنها را، امام (ع ) در همین کلام پر معنى ، بر شمرده است .
یکى از این صفات ، صبر و بردبارى است ، که عالى ترین جلوه هاى شجاعت انسان بشمار مى رود. شجاع ، آن کسى نیست که در برابر هر مسئله یى به خشم مى آید و عجولانه دست به اقدامات حساب نشده مى زند. چون بسیار دیده شده که چنین افرادى ، صدها گرفتارى براى خود، و هزاران مشکل براى دیگران ایجاد کرده اند. بلکه آن کسى براستى شجاعت دارد که در برابر مسائل و مشکلات بردبار باشد و با صبر و حوصله ، درباره آن فکر کند و همیشه ، بجاى سریع ترین راه حل ، در جست و جوى بهترین راه حلها باشد.
صفت دیگر، پارسایى و پرهیز کارى است ، که براى انسان ، بهترین ثروتها و بالاترین توانگریها به شمار مى آید. انسان پارسا و پرهیز کار، در وجود خود، آنقدر ارزشهاى روحى و معنوى ذخیره مى کند، که دیگر به مال و ثروت دنیا چشم نمى دوزد. و همین بى نیازى از مال دنیا، او را از بزرگترین ثروتمندان و توانگران ، ثروتمندتر مى سازد.
خرسندى به رویدادهاى نیز از صفات ارزنده انسان است . اصولا یک مسلمان مؤ من ، از آنچه با اراده و قدرت خداوند، در زندگى اش رخ دهد، هرگز اظهار نارضایى نمى کند. یعنى به هر پیشامدى که خداوند برایش مقدر کرده باشد راضى و خرسند است و همین رضایت و خرسندى ، باعث مى شود که از پیش آمدهاى گوناگون ، دچار رنج و عذاب نشود. چنین کسى اگر ببیند که دیگران به قدرت و مقام رسیده اند و مال و ثروت بدست آورده اند. و او از آنها بى نصیب مانده است ، هرگز حسادت نمى ورزد و غم و غصه به دل راه نمى دهد. زیرا صفت خرسندى و رضایتى که در او وجود دارد، مانند نعمتى با ارزش ، همیشه همراه اوست و مانند دوستى مهربان و دلسوز، همیشه او را از دچار شدن به اینگونه رنج و عذابها، باز مى دارد.
48.
پرهیز از جایگاه تهمت
من وضع نفسه مواضع التهمه فلایلومن من اءساء به الظن .
ح /159
ترجمه : کسى که خود را در معرض بد نامى و جایگاه تهمت قرار مى دهد،نباید کسى را که به او گمان بد مى برد، ملامت کند.
شرح : یکى از دستورهاى اسلامى این است که : مسلمان مؤ من نباید فقط به این که کار بد نمى کند و حرف بد نمى زند، راضى و خشنود باشد. بلکه باید از شنیدن حرف بد و دیدن کار بد نیز خوددارى کند. یعنى اگر در مکانى ، عده یى ، سخنان را بشنود. یا اگر در جایى کارهاى گناه آلود انجام شود، نباید در آنجا درنگ کند.
امام علیه السلام نیز، بر اساس همین دستور اسلامى ، شیعیان خود را راهنمایى فرموده است . طبق فرمایش امام (ع ): مسلمان مؤ من ، نباید به جاهایى برود، که در آنها، کارهاى زشت و گناه آلود انجام مى گیرد. مثلا هرگز نباید به قمارخانه یا مشروب فروشى برود. زیرا با رفتن به چنین مکانهایى ، به جایگاه تهمت قدم مى نهد و خود را در معرض بد نامى قرار مى دهد. یعنى هر چند هم که خود او، اهل قمار و مشروب نباشد، وقتى در چنان مکانهایى دیده شود، مورد بد گمانى قرار خواهد گرفت . و دیگران که از باطن او خبر ندارند، ممکن است تصور کنند که او نیز اهل قمار و مشروب است و به این ترتیب ، به او تهمت قمار بازى و میگسارى بزنند.
روشن است که اگر چنین وضعى پیش بیاید، کسى که مورد تهمت قرار گرفته ، نباید کسانى را که به او بد گمان شده و تهمت زده اند، ملامت کند. زیرا، تقصیر از خود اوست ، که با قدم گذاشتن به چنان مکانهایى ، در دل دیگران ، نسبت به خود بد گمانى ایجاد کرده است .




موضوع مطلب :


سه شنبه 87 خرداد 28 :: 8:54 عصر ::  نویسنده : تقی عابدی
49. فرصت را از دست ندهیم
اضاعه الفرصه غصه .
ح /118
ترجمه : از دست دادن فرصت ، مایه غم و انده است .
شرح : عمر انسان کوتاه و زودگذر است ، و فرصتهاى زندگى کوتاه تر و زودگذرتر از آن . هر روزى که از عمر انسان مى گذرد، تعدادى از فرصتهاى زندگى او نیز براى همیشه از دست مى رود و نابود میشود.
چون فرصتهاى زندگى ، دیگر قابل بازگشت نیستند، باید از هر فرصتى بهترین استفاده را بکنیم .
استفاده کردن از فرصت ، یعنى اینکه هر کارى را در وقت مناسب انجام دهیم .
اگر فرصتى که امروز، براى انجام کارى در اختیار ما است از دست برود، فردا، براى آن کار، فرصتى نخواهد بود. چون فرصتهاى فردا هم ، مخصوص ‍ کارهاى دیگران است که هر یک باید در وقت خود انجام شود، و دیگر نمى توانیم کارى را که فرصت انجامش امروز بوده ، براى فردا بگذاریم ، در آن صورت ، کارهایى هم که باید در فرصتهاى فردا انجام شود، عقب مى افتد، و اگر کار به همین شکل پیش برود، تمام فرصت هاى روزهاى آینده ما نیز، تباه مى شوند و از دست مى روند.
پس هر کارى را، باید در فرصت مناسب آن کار انجام داد، وگرنه ممکن است که دیگر، هیچگاه فرصتى براى انجام آن پیدا نشود.
مثلا سنین کودکى و نوجوانى ، فرصت مناسب تحصیل علم و آموختن دانش است . کس که چنین فرصت مناسبى را از دست برهد، در سالهاى بعد، گرفتهاریهاى زندگى ، اشتغال به کار و تاءمین معاش ، رسیدگى به امور خانه و همسر و فرزندان ، و دهها مسئولیت دیگر، به او اجازه و فرصت تحصیل نخواهد داد.
بهمین دلیل است که انسان باید هر فرصتى را که پیش مى آید، غنیمت بشمارد و از آن بهترین استفاده را بکند. و گرنه ، از دست دادن فرصت ، مایه غم و اندوهى مى شود که به هیچ قیمتى ، قابل جبران نخواهد بود.
50. مسئولیت وعده
المسئول حرحتى یعد.
ح /336
ترجمه : کس که از او درخواستى مى شود، تا زمانى که وعده انجامش را نداده باشد، آزاد است .
شرح : اسلام ، درباره وفاى به عهد سفارش بسیار کرده است . تا جایى که گفته مى شود: یکى از تفاوتهاى مسلمان با دیگران ، در این است که مسلمان ، وقتى براى انجام کارى قول بدهد، دیگر به هیچ قیمتى نباید از انجام قول وعده خود، شانه خالى کند.
بدین ترتیب ، مسلمان باید به شدت مراقب قول و قرارهاى خود باشد، و با بى توجهى به عهد و وعده هایش ، خود را نسبت به دستورهاى اسلام ، بى اعتناء نشان ندهد.
پس هرگاه ، کسى از شما در خواستى کرد، نباید نسنجیده و بدون اندیشه و حساب ، و عده انجام آن را بدهید. بلکه باید به خوبى فکر کنید و ببینید که آیا توانایى انجام آن را دارید یا نه . چون اگر وعده یى بدهید و بعد، از عهده انجامش برنیائید، کسى که به او وعده داده اید، به اطمینان قول شما، در انتظار کمک و مساعدت شما مى ماند، و براى حل مشکل خود، دست به اقدام دیگرى نمى زند و اگر شما وعده خود را انجام ندهید، ممکن است به آن شخص و زندگى فردى و خانوادگى و اجتماعى اش ، لطمه هاى جبران ناپذیر وارد آید و مسلمان مؤ من ، هرگز راضى نمى شود تا برادر و خواهر دینى اش ، بخاطر بدقولى او، لطمه ببیند.
امام علیه السلام ، براى آن که ارزش و اهمیت خوش قولى ، و زشتى بد قولى را نشان دهد، در این کلام ، موضوع را به شکل تازه یى مطرح کرده است . حضرت مى فرماید: وقتى از شما درخواستى مى شود، تا زمانى که قول انجامش را نداده اید، آزاد هستید که انجام آن کار را قبول کنید یا قبول نکنید. اما همینکه وعده انجامش را دادید، دیگر آزاد نیستید، بلکه خود را به صورت بنده کسى درآورده اید، که باید برایش کارى انجام بدهید.
یعنى انسان ، در برابر قول و قرارى که مى گذارد، آنقدر مسئولیت پیدا مى کند که گویى به صورت بنده قول و عهده خود در آمده است ، و هیچ چاره یى ، جز انجام آن ندارد.
51. ناتوانتر از ناتوانترین
اعجز الناس من عجز عن اکتساب الاخوان ، و اعجزمنه من ضیع من ظفربه منهم .
ح /12
ترجمه : ناتوان ترین مردم کسى است که در بدست آوردن دوست ، ناتوان باشد، و ناتوان تر از او، کسى است که دوست بدست آمده را، از دست بدهد.
شرح : توانایى انسان ، تنها در قدرت جسم و زور بازو نیست . بلکه توانایى روحى و اخلاقى ، بالاتر و با ارزش تر از توانائى جسم و تن است . قدرت جسمى ، با گذشت زمان و افزایش سن و سال از بین مى رود، اما توانایى روحى و اخلاقى ، بر اثر گذشت زمان بیشتر میشود، و انسان را قوى تر و ورزیده تر مى کند.
پس ما، ضمن آنکه براى سلامت تن و قدرت جسم خود، باید ارزش و اهمیت قائل باشیم و در حفظ آن بکوشیم ، باید سعى کنیم که توانایى روحى و اخلاقى هم بدست آوریم و هر روز به مقدار آن بیفزائم .
على علیه السلام مى فرماید: یکى از نشانه هاى قدرت روح و توانایى اخلاق ، این است که انسان بتواند با اخلاق خوب و رفتار انسانى و مناسب ، براى خود دوستان زیادى پیدا کند. پس کسى که نمى تواند براى خود دوست صمیمى و خوبى پیدا کند. از لحاظ روحى و اخلاقى ، عاجز و ناتوان است .
اما، ناتوان تر از او، کسى است که دوستى را پیدا کرده ، نتواند براى همیشه نگه دارد. یعنى با رفتار بد و اخلاق نامناسب خود، دوستان بدست آمده را، از دست بدهد و در زندگى اجتماعى ، تنها بماند. زیرا نگهدارى دوست ، دشوارتر از بدست آوردن دوست است . یعنى براى حفظ دوستان بدست آمده ، بیش از یافتن دوستان جدید، قدرت روحى و اخلاق لازم است .




موضوع مطلب :


سه شنبه 87 خرداد 28 :: 8:52 عصر ::  نویسنده : تقی عابدی

52. رفتار ما گفتار دیگران
من اءسرع الى الناس بما یکرهون قالوا فیه بما لا یعلمون .
ح /35
ترجمه : هر کسى به سوى چیزى که مردم از آن بدشان مى آید بشتابد، مردم نیز درباره او، آنچه را که نمیدانند، خواهند گفت .
شرح : کسى که با گفتار و کردار زننده خویش ، مردم را برنجاند، مثل آن است که شتابان ، به سوى چیزى رفته که مردم از آن بدشان مى آید. یعنى ، براى انجام کارى که باعث رنجش و آزردگى دیگران میشود، شتاب کرده است .
معنى شتاب کردن ، در کارى که باعث رنجش میشود، آن است که ما، بدون فکر و اندیشه ، و بدون سنجیدن و حساب کردن ، سخنى بگوئیم یا کارى کنیم که دیگران را از ما متنفر و رنجیده سازد.
وقتى کسى چنین کارى کند، معلوم است که دیگران هم بفکر تلافى کردن مى افتند و تصمیم میگیرند کارى کنند، که آن شخص هم رنجیده شود. در چنین حالتى ، مردم نیز، مثل همان شخص رفتار میکنند. یعنى نسنجیده و نیندیشیده ، درباره او بدگوئى آغاز میکنند، و هر چند را که درباره او شنیده باشند، چه راست باشد چه دروغ به زبان مى آورند. و از گفتن چیزهائى هم که نمیدانند واقعیت دارد یا نه ، خوددارى نمیکنند.
البته این هم رفتار خوبى نیست ، ولى بهر صورت این نتیجه اعمال کسى است که مردم را مى رنجاند، و به سوى چیزى که نا خوشایند دیگران است شتاب مى کند.
53.
فروتنى توانگران و سرافرازى تهیدستان
ما احسن تواضع الاغنیاء للفقراء طلبا لما عند الله ! و اءحسن منه تیه الفقراء على الاغنیاء اتکالا على الله .
ح /406
ترجمه : چه زیباست فروتنى توانگران ، در برابر مستمندان ، بخاطر رضاى خدا، و چه زیباتر است سرفرازى و بى اعتنائى تهیدستان ، در برابر ثروتمندان ، بخاطر اعتماد و توکل بر خدا. شرح : در اسلام ، ثروت یا فقیر، هیچکدام ملاک ارزش و برترى نیست . یعنى مسلمانى که اخلاق اسلامى و ایمان راستین دارد، براى ثروتمندان بیش از لیاقتش ، و براى فقیر کمتر از شایستگى اش ، ارزش و احترام قائل نمى شود. زیرا خداوند فرموده است : ارزش انسان ، به تقوى است . یعنى هر کسى بیشتر تقوى داشته باشد، ارزشمندتر است .
با این حال ، متاءسفانه بعضى از افراد هستند که این اخلاق اسلامى در آنها ضعیف است . اینگونه افراد، اگر ثروتمند باشد، بخاطر ثروت خود. گردن فرازى مى کنند، نسبت بفقراء اعتنائى نشان نمى دهند. و گاهى حتى حاضر نمى شوند با شخص فقیر، همنشین و همصحبت شوند، و اگر به مجلسى بروند، حاضر نمیشوند با فقراء، بر سر یک سفره بنشینند.
از سوى دیگر، شخصى که از لحاظ اخلاق اسلامى ضعیف است ، اگر فقیر باشد، عزت نفس خود را از دست میدهد، و در برابر ثروتمندان ، به تعظیم و کرنش و تملق مى پردازد.
حضرت امیرالمؤ منین (ع ) در همین مورد مى فرمایند: اگر شخصى ثروتمند، در برابر فقراء بجاى گردن فرازى و بى اعتنائى ، از خود تواضع و فروتنى نشان دهد، تا رضایت خداوند را بدست آورد، کار نیکو و زیبائى کرده است . چون ثروت و احترام واقعى ، پاداشى است که نزد خداوند وجود دارد.
ولى از آن زیباتر و نیکوتر، آن است که شخصى فقیر، در برابر ثروتمندان ، تعظیم و کرنش ، مخصوص خداوند متعال است ، و کسى که به خدا، توکل و اعتماد داشته باشد. همه خواستهایش را از او مى خواهد. پس چنین کسى احتیاجى ندارد که براى جلب محبت و نظر ثروتمندان ، و به امید اینکه آنها نیاز او را بر طرف کنند، در برابرشان ، کوچکى و افتادگى نشان دهد.
54.
اهمیت نماز جمعه
و لا تسافر فى یوم جمعه حتى تشهد الصلاة الا فاصلا فى سبیل الله و فى اءمر تعذربه .
ترجمه : در روز جمعه ، تا در نماز جمعه حاضر نشده اى ، مسافرت مکن ، مگر آنکه سفر تو، براى جهاد در راه خدا باشد، یا براى کارى که چاره یى جز انجام آن نیست .
شرح : مردم مسلمان ایران ، پس از پیروزى انقلاب اسلامى ، به ارزش و اهمیت نماز جمعه ، به خوبى پى بردند، و دانستند که این مراسم پر شکوه سیاس و عبادى ، براى وحدت و پیوند مسلمانان ، چقدر با ارزش است .
اساسا خداوند متعال ، براى انکه مسلمانان با یکدیگر پیوند و همبستگى بیشترى پیدا کنند، و نسبت به همدیگر الفت و محبت داشته باشند، با شرایط ویژه ئى امر به برگزارى نماز جمعه فرموده است . در مراسم نماز جمعه مسلمانان در یک محل گرد مى آیند، با یکدیگر نزدیک و متحد مى شوند، مشکلات زندگى خود را بازگو مى کنند و به چاره جوئى مسائل یکدیگر مى پردازند، و شخصى فاضل و دانشمند و دلسوزى ، به عنوان امام جماعت آنها را براى حل مشکلات فردى و اجتماعى راهنمائى مى کند.
این مراسم با شکوه الهى و اسلامى ، که هفته یى یکبار روزهاى جمعه انجام میگیرد، آنقدر ارزش و اهمیت دارد، که خداوند متعال و رسول اکرم (ص ) بارها مسلمانان را به شرکت در آن ، شفارش و ترغیب کرده و حتى سوره اى نیز در قرآن کریم بهمین نام نازل شده است .
امام علیه السلام ، براى نشان دادن اهمیت نماز جمعه ، تاءکید بسیار کرده است ، تا جایى که میفرماید: حتى کسى که میخواهد به مسافرت برود، اگر سفرش در روز جمعه باشد، باید آنقدر مسافرتش را عقب بیندازد، که وقت نماز جمعه فرا رسد، و پس از شرکت در آن ، مسافرت خود را آغاز کند. مگر آنکه بخواهد براى جهاد در راه خدا و دفاع از اسلام ، به جنگ کفار برود، یا انجام ندادن آن ، زیارتى جبران ناپذیر ببیند. مانند کسى که براى انجام معامله ئى ناچار است ، سر ساعت معین در شهر دیگرى باشد، و در غیر این صورت معامله بهم مى خورد، و زیان غیر قابل جبرانى مى بیند که معاش ‍ خانواده اش را مختل مى کند.
55.
نرم خویى زمینه دوستى
من لان عوده کثفت اءغصانه .
ح /214
ترجمه : کسى که درخت وجودش ، چوب نرم باشد، شاخه هاى انبوه و فراوان ، از آن سر مى زند.
شرح : امام علیه السلام ، در این کلام نغز و پرمعنى ، انسان را به درخت تشبیه فرموده است ، و دوستان انسان را، مانند شاخه هاى درخت دانسته است .
در میان درختان ، آن درختى که جنس چوبش ، نرم تر باشد، شاخه هاى بیشترى از آن سر میزند. و درختى که پرشاخه تر است ، اولا سایه گسترده ترى دارد که عده بیشترى میتوانند در آن بیاسایند، ثانیا میوه هاى بیشترى میدهد که باز، دیگران ، فایده بیشترى از آن مى برند. در نتیجه ، چنین درختى ، از توجه و مراقبت بیشترى هم برخوردار خواهد شد، و بیشتر به آن رسیدگى خواهند کرد. انسان نیز، اگر درخت و جودش نرم باشد، یعنى اگر نرمخوى و خوش اخلاق و مهربان و گشاده رو باشد، شاخه هاى بیشترى خواهد داشت ، یعنى دوستان بیشترى گرد او جمع خواهند شد. در نتیجه هم دوستانش از او محبت خواهند دید و هم خود او از توجه و محبت عده بیشترى برخوردار خواهد شد.




موضوع مطلب :


<   1   2   3   4   
درباره وبلاگ



استخاره آنلاین با قرآن کریم


فال حافظ


بازی آنلاین


تعبیر خواب آنلاین

Google

در این وبلاگ
در کل اینترنت


روزشمار فاطمیه
روزشمار غدیر
روزشمار محرم عاشورا<\/a>

طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز
آمار وبلاگ
بازدید امروز: 25
بازدید دیروز: 70
کل بازدیدها: 927210