سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
مهر امام رضا(علیه السلام)
سه شنبه 87 خرداد 28 :: 9:23 عصر ::  نویسنده : تقی عابدی

8. خشنودى از کار بدکاران
الراض بفعل قوم کالداخل فیه معم و على کل داخل فى باطل اءثمان اثم العمل به و اثم الرض به .
ح / 154
ترجمه : هر کس که به کار گروهى از مردم خرسند باشد، مانند آن است که در آن کار، با آنها همراهى کرده است ، هر کس در کار نادرست همراهى کند، براى او دو گناه خواهد بود: گناه همکارى در آن کار نادرست ، و گناه رضایت دادن به انجام آن .
شرح : اسلام ، دینى است که پیرامون خود را، همواره از زندگى کردن و حصارهاى خلوت و تنهائى و سر بردن در چهار دیواریهاى در بسته ، باز میدارد. و در مقابل ، همه را به زندگى اجتماعى دعوت میکند. براى یک چنین زندگى اجتماعى برادرانه ایى ، که در آن همه نسب به یکدیگر وظایف و مسئولیتهایى دارند قوانین کاملى نیز قرار داده ، که جلوه هاى گوناگون آن ، در تعالیم درخشان اسلامى دیده مى شود.
بر اساس این قوانین ، خوب بودن و خوب زیستن ، تنها این نیست که ما، خود را از همه کنار بکشیم ، و در خلوت و تنهایى مشغول عبادت شویم و کارى به کار دیگران و سایر افراد جامعه نداشته باشیم . چه ، در این صورت ، حتى اگر هیچ گناهى از ما سر نزند، باز در گناهى که دیگران ، در کنار ما و مقابل چشمان ما انجام میدهند، شریک و سهیم خواهیم بود. به بیان دیگر، یک مسلمان مؤ من واقعى ، نباید در برابر کارهاى باطل و نادرست دیگران نیز، ساکت بنشیند و هیچ اقدامى نکند.چون این سکوت ، دلیل آن است که او، با انجام آن کارهاى باطل مخالفتى ندارد و کسى که مخالف امرى نباشد، بطور طبیعى ، به انجام آن امر، رضایت داده است . و راضى بودن به انجام کار دیگران نیز مانند آن است که خود او هم در آن کار، شرکت و دخالت داشته است .
از این روست که امام علیه السلام میفرماید: مسلمانان مؤ من حق ندارد ساکت بنشیند و شاهد و تماشاگر کارهاى باطل دیگران باشد.چون در آنصورت ، از او دو گناه سرزده است . یک گناه همان رضایت دادن به انجام آن کار است ، و گناه دیگر آن است که با چنین رضایتى ، خود او نیز، در آن کار نادرست بصورت همکار و همراه در آمده و در حقیقت مثل آن است که خود نیز، در انجام آن گناه ، شرکت و همکارى داشته است .




موضوع مطلب :


سه شنبه 87 خرداد 28 :: 9:23 عصر ::  نویسنده : تقی عابدی

. 6. حق یکى است
ما اختلفت دعوتان الا کانت احداهما ضلالة
ح / 183
ترجمه : هر گاه در مورد امرى واحد، دو ادعاى مختلف وجود داشته باشد، ناچار، یکى از آن دو گمراهى (باطل ) است .
شرح : بسیار دیده مى شود که دو شخص ، یا دو گروه ، بر سر یک مسئله اختلاف دارند. به این معنى که هر کدام ، در مورد آن مسئله ، ادعایى دارد که با ادعاى دیگرى مخالف است ، و هر یک نیز، ادعاى خود را صحیح و بر حق میداند و ادعاى دیگرى را غلط و باطل میشمارد.
اما، از آنجا که همیشه حق یگانه است ، و هر چیزى که بر حق باشد، نمى تواند دو صورت و دو شکل جداگانه داشته باشد و هر دو نیز، درست و بر حق باشند، ناگزیر باید قبول کرد که دست کم ، یکى از آن دو ادعا، باطل و گمراهانه است .
روشن تر بگوییم : نمى شود که دو نفر، در مورد یک موضوع دو ادعاى مختلف بکنند، و هر دو نیز درست گفته باشند. یعنى اگر، در چنین مواردى ، یقین داشته باشیم که هر دو نفر در اشتباه نیستند، پس باید مطمئن باشیم که بطور قطع ، فقط یکى از آنها حق میگوید و دیگرى بر باطل است .
وظیفه کسى هم که با چنین افراد یا گروههایى روبرو میشود، آن است که سخن و عقیده و ادعاى هر دو را، به دقت بررسى کند، تا آنچه را که بر حق است دریابد، و با انتخاب و پذیرش حق ، از باطل دورى کند.
7 . جامعیت قرآن
و فى القرآن نبا ما قبلکم و خبر ما بعدکم و حکم و ما بینکم .
ح / 313
ترجمه : سرگذشت نسلهاى پیشین شما، و خبرهاى مربوط به نسلهاى آینده شما، و احکام و دستورات به امورى که بین شما جارى است ، همه در قرآن آمده است .
شرح : آنچه انسان ، در زندگى این جهانى خود به آن نیازمند است ، بطور کلى ، خارج از این سه مورد نیست :
*
نخست ، میخواهد بداند که پدران و مادران و نیاکان او، در گذشته ، چگونه بوده اند، چگونه زیسته اند، چه ها مى اندیشیده اند،
*
آن گناه مى خواهد بداند پس از مرگ او، دنیا چه صورتى خواهد داشت ، و نسلهاى آینده در چه اوضاع و شرایطى خواهند زیست ، و احوال آنها، در دنیاى آینده چگونه خواهد بود.
*
و سپس مى خواهند بداند: در حال حاضر، در دوران بین گذشته و آینده ، که خود در آن زندگى میکند، با مردم چگونه باید رفتار کند، و امورى را که بین او و دیگران جارى است ، چگونه سر و سامان دهد، تا به راه نادرست نرود و به طریق آسایش و رستگارى گام بردارد
قرآن مجید، کلام الهى و آسمانى ما مسلمانان ، کتاب سازنده و روشنگرى است که این سه موضوع مهم و حیاتى را، براى ما، به روشنى و بدون تردید یا ابهام ، توضیح داده است .
پس ما، اگر مى خواهیم با درک و آگاهى زندگى کنیم و در منجلاب و گمراهیها فرو نرویم ، و به سوى سعادت گام برداریم ، باید قرآن را به دقت بخوانید، معنى آن را درک کنیم ، و مفاهیم آن را دستور زندگى خویش قرار دهیم ، و احکام آن را به کار بندیم .




موضوع مطلب :


سه شنبه 87 خرداد 28 :: 9:22 عصر ::  نویسنده : تقی عابدی

9. لزوم شناخت رفیق راه و همسایه
سل من الرفیق قبل الطریق و عن الجار قبل الدار.
نامه /31
ترجمه : پیش از آنکه درباره راه بپرسى ، درباره رفیق راه بپرس ، و پیش ‍ از آنکه خانه انتخاب کنى درباره همسایه پرس و جو کن .
شرح : بر اساس این فرمایش امام علیه السلام ، در زبان فارسى هم ضرب المثلى رواج یافته است که مى گویند:بگو رفیقت کیست ، تا بگویم چگونه آدمى هستى . و شاعرى ، همین معنى را به شعر در آورده است :

تو، اول بگو: با کیان زیستى ؟

 

پس آنگه ، بگویم که : تو، کیستى !

سخن امام ، این هشدار را مى دهد که : انسان باید دقت کند و هنگام سفر، از رفیق راه و همسفر بد و فاسد، پرهیز و دورى جوید، و همچنین هنگام انتخاب خانه ، مراقبت کند، تا با اشخاصى نادرست و گمراه ، همسایه نشود. زیرا، همسفر فاسد و همسایه گمراه ، علاوه بر زیانها و ناراحتیهایى که تولید مى کنند، بر اثر همراهى و همنشینى و معاشرت پى در پى ، در روحیه انسان ، تاءثیر بد مى گذارند. و چه فاسد، خود نیز، اندک اندک و ندانسته ، به فساد و گمراهى کشیده میشود. به همین دلیل ، ما باید مراقب باشیم و در هر کارى که انجام میدهیم ، با کسانى همراهى و همفکرى کنیم که مطمئن باشیم درستکار و با ایمان و پاک و نیک کردارند.
این سخن ، میتواند ما را، در این جهت نیز راهنمائى کند که : هر گاه در انتخاب راهى و انجام کارى دچار شک و تردید شدیم ، یا اگر دیدیم که خودمان ، قادر به انتخاب راه درست نیستیم ، بهتر است پیش از آنکه با چشم بسته به راهى برویم یا شروع به کارى کنیم ، افراد دیگر را درنظر بگیریم . یعنى ببینیم کسانى که عقل و درایت و ایمان و پارسایى آنها ثابت شده است ، چه کار میکنند و از کدام راه مى روند، تا ما نیز همان راه را در پیش گیرم . به این ترتیب ، علاوه بر آنکه به گمراهى و فساد دچار نمى شویم ، از وجود همراه و همنشین خوب هم بهره مند مى گردیم .




موضوع مطلب :


سه شنبه 87 خرداد 28 :: 9:21 عصر ::  نویسنده : تقی عابدی

 

 .11 . فضیلت علم بر ثروت
العلم خیر من المال ، العلم یحرسک ، و انت تحرس المال ، و المال تنقصه النفقه و العلم یز کو على الاءنفاق ، و صنیع المال یزول بزواله .
ح / 174 - از فرمایشات امام (ع ) به کمیل بن زیاد
ترجمه :دانش ، از مال دنیا بهتر است ، زیرا دانش نگهبان توست ، ولى مال را تو باید نگهبانى کنى . مال دنیا با بخشش کاسته میشود، ولى دانش ، براثر بخشش ، رشد و فزونى مى یابد، و آنچه با مال دنیا ساخته و پرداخته شده و بدست آمده ، با تمام شدن مال ، از بین میرود.
شرح : علیه السلام ، بارها در سخنان خود، دانش را با مال دنیا مقایسه فرموده ، و همواره دانش را برتر و گرانبهاتر شمرده است . در این کلام ارزنده نیز، امیرمؤ منان (ع )، از برترى دانش نسبت به مال دنیا سخن مى گوید، و در این مورد سه دلیل بیان مى فرماید:
*
اول آنکه : دانش ، انسان را از مشکلات زندگى و گرفتاریهاى آخرت نگهدارى میکند، و از خسارتها و زیانهایى که به سراغ اشخاص جاهل میروند، در امان مى دارد.- ولى مال دنیا، نه تنها نگهبان صاحب خود نیست ، بلکه صاحب مال ، ناچار است قسمتى از وقت و فکر و نیروى خود را به خاطر نگهدارى مال ، از دست بدهد، تا از تلف شدن و از بین رفتن آن جلوگیرى کند.
*
دوم آنکه : صاحب مال ، وقتى مقدارى از مالش را به دیگرى ببخشد، به مقدارى که بخشش کرده است ، از مال او کم مى شود. ولى صاحب علم ، هر چه از علم خود به دیگران ببخشد، یعنى هر چه علم خود را بدیگران بیاموزد، بر علم او افزوده میشود چون با هربار آموزش که به دیگرى میدهند، خود او نیز ورزیده تر مى شود و در رشته علمى خود، مهارت و تسلط بیشترى پیدا میکند.
*
سوم آنکه : مال و ثروت از بین برود، تمام چیزهائى هم که به واسطه آن مال و ثروت ساخته و پرداخته شده و بدست صاحب مال آمده است ، از بین خواهد رفت . مثلا اگر کسى مقامى را به خاطر ثروت خود به دست آورده است ، یا اگر کسانى بخاطر ثروت با او دوست شده و گردش را گرفته اند، همینکه ثروت او به هر علتى ، از بین برود، مقام و احترام و دوستان او هم از دست خواهند رفت .
در حالیکه آنچه شخص عالم ، به خاطر علم خود به دست مى آورد، هیچگاه از بین نخواهد رفت ، زیرا علمى که باعث بدست آمدن آن چیزها شده ، همیشه براى صاحب خود باقى میماند.





موضوع مطلب :


سه شنبه 87 خرداد 28 :: 9:21 عصر ::  نویسنده : تقی عابدی
10 . خودرایى و مشورت
من استبد براءته هلک و من شاورالرجال شارکها فى عقلولها.
ترجمه :شخص خود راءى به هلاکت میرسد، و کسیکه با مردان برجسته و اندیشمند مشورت کند، در عقل آنها شریک میشود.
شرح : کسیکه در همه کارها، تنها عقیده و نظر خود را درست میداند و به راءى و عقیده هیچ کس دیگر، اهمیتى نمى دهد، بیش از هر کس ، به خودش ظلم میکند. هیچکس نیست که همه چیز را بداند و براى همه مسائلى و مشکلات ، راه حل درست و منطقى و قابل اجراء پیدا کند، و هر کس ، هر اندازه هم که عاقل و دانشمند باشد، باز با مسائلى روبرو خواهد شد، که راه حل درست و عملى آنها، به فکرش نخواهد رسید. در چنین حالى ، اگر شخصى ، خود راءى باشد و جز عقیده خود، عقیده هیچ کس را نمى پذیرد، بطور مسلم ، در حل مسائل ، به راههاى غلط مى رود، و چه بسا دچار اشتباهاتى میشود که حتى زندگى اش را به خطر مى افکند و او را به هلاکت و نیستى میکشاند. اما کسیکه تنها به عقیده خود اتکاء ندارد، و در مسائل گوناگون مشورت میکند، به راه سعادت میرود. مخصوصا اگر شخصى ، با افراد عاقل و اندیشمند و مردان برجسته مشورت کند، مانند آن است که در فکر و دانش آنها شریک شده ، و از عقل و اندیشه هرکدام ، براى خود سهمى برداشته است .
وقتى ما، بار سنگینى داریم که نمى توانیم از روى زمین حرکت دهیم ، به کمک چند نفر دیگر نیاز پیدا مى کنیم . و هنگامى که چند نفر آمدند و به ما کمک کردن ، مثل آن است که ما را، در زور بازوى خود شریک کرده اند و هر کدام ، از قدرت و توانایى خود، سهمى به ما داده اند.
در مورد مسائل مربوط به فکر و عقل نیز همینطور است . وقتى با مساءله یى روبرو میشویم که به تنهایى از حل آن عاجزیم ، باید از عقل و اندیشه دیگران هم کمک بگیریم . و در این صورت ، مثل آن است که خود را، در عقل و شعور آنها شریک ساخته ایم و از نیروى اندیشه و فکرشان ، سهمى هم به ما رسیده است


موضوع مطلب :


سه شنبه 87 خرداد 28 :: 9:17 عصر ::  نویسنده : تقی عابدی

12. آنچه بر خود نمى پسندى بر دیگران مپسند
فاءحبب لغیرک ما تحب لنفسک و اکره له ما تکره لها.
نامه /31
ترجمه : آنچه که براى خود دوست میدارد، براى خود نمى پسندى ، براى دیگران هم مپسند.
شرح : یک ضرب المثل فارسى مى گوید آنچه به خود نمى پسندى ، به دیگران روا مدار. و ضرب المثل دیگرى مى گوید:یک سوزن به خودت بزن ، یک جوالدوز به مردم . این دو ضرب المثل ، و دهها ضرب المثل دیگر، و شعرها، و کلمات کوتاه و بلند بسیارى که در زبان و ادبیات ما، در باره همین موضوع صحبت میکند، همه ، با الهام گرفتن از سخن امام علیه السلام ، و در توضیح و تشریح آن گفته شده و رواج پیدا کرده است .
و منظور از تمام این سخنان ، آن است که درباره یکى از دستورات عمیق و پر معنى اسلام ، به شکلهاى گوناگون ، توضیح داده شود. بر اساس این دستور والا و زندگى ساز اسلام ، ما انسانها وظیفه داریم که در هر کارى ، رعایت حال دیگران را نیز بکنیم . یعنى همیشه خودمان را به جاى دیگران بگذاریم ، و با مردم طورى رفتار کنیم ، که دوست داریم دیگران با ما همانطور رفتار کنند.
کسیکه به مشکلات و ناراحتیهاى دیگران اهمیت نمى دهد، باید حساب کند که آیا خودش مى توان همان مشکلات و ناراحتیها را تحمل کند، یا نه ، به زبان ساده تر باید گفت : هر کس راضى شود که یک جوالدوز به تن دیگرى فرو رود، باید با انصاف و مروت حساب کند که آیا خودش حاضر است یک سوزن به تنش فرو رود، یا نه ؟
مسلمان مومن واقعى ، کسى است که براى دیگران نیز به اندازه خودش ، راحت و آسایش و حق استفاده از مواهب زندگى را بخواهد و اصولا آسایش و خوشبختى خود را، در آسایش و خوشبختى دیگران جستجو کند.

13. اندرز پذیرى
و لا تکونن ممن لا تنفعه العظة الا اذا بالغت فى ایلامه ، فان العاقل یتعظ بالاداب و البهائم لا تتعظ الا بالضرب
نامه / 31
ترجمه : از کسانى مباش که اندرز نمى پذیرند مگر هنگامى که آزار و عذابى به آنها برسد. شخص عاقل ، باادب و ملایمت اندرز مى پذیرد، و چهار پایان هستند که جز با کتک ، فرمان نمیبرند و به راه نمى آیند.
شرح : انسان که برترین مخلوق خداوند است ، و بهمین جهت اشرف مخلوقات نام گرفته ، با سایر جانداران ، تفاوتهاى بسیار دارد. یکى از مهمترین تفاوتهاى انسان با حیوانات ، این است که انسان اندرزپذیر نیستند، و صاحب با نگهبان حیوانات و چهارپایان ، ناچار مى شوند که به ضرب چوب و شلاق ، آنها را به راه بیاورند و از خطر و ناراحتى ها دور سازند.
انسان عاقل ، میداند که پدر و مادر، یا معلم ، یا سایر بزرگترها، که بیش از او دانش و تجربه دارند، جز خیر و صلاح او را نمیخواهند و به همین دلیل ، هر گاه ببینند که کودک خردسال یا شاگرد کوچکشان به راه خطا مى رود، او را اندرز میدهند و سعى مى کنند با ارشاد و راهنمایى ، از خطا و خطرها، دورش کنند.
در چنین مواقعى ،انسان اگر عاقل باشد، با زبان خوش و ملایم ، اندرز بزرگترها را مى پذیرد و مؤ دبانه به راهنمایى آنها گردن مى گذارد. اما، گاهى ، کسانى هم پیدا مى شوند که بر خلاف انتظار، اندرز افراد خیرخواه را خطاى خود، ادامه مى دهند.
حتما شما هم دیده اید که گاهى ، پدر و مادر، مجبور مى شوند فرزند خود را، به خاطر آن که با زبان خوش اندرز نپذیرفته است ، با تنبیه بدنى و کتک و خشونت تربیت کنند. در حالیکه انسان عاقل ، هرگز کارى نمى کند که با او مانند حیوانات و چهارپایان رفتار کنند و با کتک به راهش بیاورند. بلکه باادب و ملایمت ، اندرز بزرگترها را مى پذیرد، و با خوبى و خوشى ، به راهى میرود، که سعادت و خوشبختى او، در آن است .




موضوع مطلب :


سه شنبه 87 خرداد 28 :: 9:16 عصر ::  نویسنده : تقی عابدی

14. دوستى و خردمندى
التودد نصف العقل
ح /142
ترجمه : دوستى و مهربانى با مردم ، نیمى از عقل است .
شرح : شخص عاقل ، با شخص نادان ، تفاوتهاى زیادى دارد. اما این تفاوتها، همیشه و همه جا معلوم و آشکار میگردد که کدامیک عاقل و کدامیک نادان هستند.
یکى از این موارد، طرز رفتار با مردم است . شخص نادان ، ارزش دوستى و مهربانى را نمیداند و بهمین دلیل ، با مردم دوستى نمى کند و محبت کسى را در دل خود جاى نمى دهد.
اما شخص عاقل ، چون به نیروى عقل خود، قدر و قیمت دوستى و محبت را درک مى کند و با دوستانش نیز، همیشه با مهر و محبت رفتار مى کند.
یکى از راههائى که ما میتوانیم تشخیص دهیم چه کسى عاقل و چه کسى نادان است ، همین است که ببینیم آیا شخص مورد نظر، با مردم دوستى و محبت میکند، یا با هیچکس از دل مهر و محبت و دوستى وارد نمیشود
از آنجا که دوستى و محبت با مردم ، یکى از مهمترین نشانه هاى عقل و شعور است ، امام علیه السلام ، براى دوستى ارزش فراوانى قائل شده است ، تا جائى که فرموده است : همینکه شخصى با مردم دوستى و محبت کند، نشانه آن است که دست کم ، نیمى از عقل طبیعى یک انسان در او وجود دارد.

15. پرهیز از دوستى با...
اباک و مصادقه الاحمق ، فانه یرید ان ینفعک فیضرک و مصادقه البخیل ، فانه یبعد عنک احوج ماتکون الیه ، و ایاک و مصادقه الفاجر، فانه یبیعک بالتافه ، و ایاک و مصادقه الکذاب ، فانه کالسراب : یقرب علیک البعید و یبعد علیک القرب .
ح /38
ترجمه : از دوستى با نادان بپرهیز، چون او میخواهد به تو سود برساند، ولى از روى نادانى زیاد میرساند، از دوستى با شخص تنگ نظر بپرهیز، چون او تو را، هنگامى که به شدت نیازمند او باشى رها میکند، از دوستى با شخص بد کاره بپرهیز، چون او به ناچیزترین قیمتها تو را مى فروشد، و از دوستى با دروغگو بپرهیز، چون او، مانند سهراب ، فریبت میدهد. دور را در نظرت نزدیک نشان میدهد، و نزدیک را دور جلوه گر میسازد.
شرح : یکى از مهم اسلامى ، که هم پیامبران اکرم (ص ) و هم امام علیه السلام ، درباره آن بسیار سفارش کرده اند، مسئله انتخاب دوست و همنشین است . کسانى که خصوصیات زشت و ناپسند، و صفات بد و نامطلوب دارند، بر روى دوستان و معاشران خود نیز تاءثیر منفى میگذارند، و به آنان ، زیانهاى جبران ناپذیر مى زنند. از این رو، در انتخاب دوست ، باید کمال مراقبت را به عمل آوریم و دست کم ، کسانى را که داراى چهار خصوصیت زشت نادانى ،بخل ،بدکارى ودروغگویى هستند، به عنوان دوست انتخاب نکنیم .
شخص نادان ، هر چند هم که مهربان و صمیمى باشد، از آنجا که عقل کافى ندارد، موارد سود و زیان را نیز تشخیص نمیدهد. به همین جهت ، حتى وقتى میخواهد به دوست خود، سودى برساند، از روى نادانى ، کارى میکند که به زیان دوستش تمام شود.
شخص بخیل ، یا تنگ نظر، نیز چون به مال دنیا بیش از هر چیز دیگرى دلبستگى دارد، و حاضر نیست ذره اى از مال خود را از دست بدهد، تا زمانى به دوستى خود با دیگران ادامه میدهد، که به او نیازمند نباشد. اما همینکه یکى از دوستانش به او نیازمند شود، حتى اگر در اوج نیازمندى باشد و تمام زندگى اش به اندکى گذشت و بخشش از سوى او بستگى پیدا کند، باز حاضر به گذشت و چشم پوشى از مال دنیا نمى شود، و دوست خود را، در آن اوج احتیاج ، رها میکند و به حال خود مى گذرد.
بد کاره ، یا کسى که در روى زمین به فسق و فجور و فساد دست میزند، نیز از کسانى است که باید از دوستى با او پرهیز کرد. شخص بد کاره ، عزت و شرافت انسانى خود، و سعادت و رستگارى آخرت خود را، در برابر کم ارزشى ترین چیزها از دست مى دهد. بنابراین ، مسلم است که چنین کسى ، براى دوستان نیز، ارزشى قائل نخواهد شد، و آنها را در برابر اندک چیزى خواهد فروخت .
دروغگو نیز، شایسته دوستى نیست . چون او نیز، مانند سراب که از دور به شکل آب دیده میشود و از نزدیک چیزى جز خاک و ریگ بیابان نیست ، همیشه به فکر فریب دادن است . شخص دروغگو، همیشه با دروغهاى خود، کارهاى خوب را به صورت کارهاى بد وانمود میکند. و کارهاى بد را بصورت خوب نشان میدهد. در نتیجه ، کسیکه با شخص دروغگو دوستى کند، فریب حرفهاى او را میخورد، و دو عیب بزرگ در زندگى پیدا میکند: نخست آن که از کارهاى خوب رویگردان میشود، چون خیال میکند که آن کارهابد است . و دیگر آنکه به انجام کارهاى بد مى پردازد، چون بخاطر حرفهاى دوست دروغگوى خود، گمان میکند که آن کارهاخوب است .
فرزند عزیز، وقتى میخواهى با کسى دوست شوى مراقب باش که او، جزو هیچکدام از این چهار گروه نباشد. چون امام علیه السلام ، به خاطر خیر و صلاح مسلمانان ، سفارش کرده است که از دوستى با این گونه افراد، دورى کنند.


 

 




موضوع مطلب :


سه شنبه 87 خرداد 28 :: 9:13 عصر ::  نویسنده : تقی عابدی

16. هشدار مژده است
من حدرک ، کمن بشرک .
ج / 59
ترجمه : کسى که تو را هشدار میدهد مانند کسى است که به تو مژده مى دهد.
شرح : گاهى پدر و مادرها، و بزرگترها، و دوستان خوب و دلسوز، از روى خیرخواهى ، و براى آن که ما را از انجام کارهاى بد باز دارند، مجبور میشوند به جاى نرمش و ملایمت ، با لحنى تند و درشت ، هشدار دهند و ما را، از کارى که مى خواهیم انجام دهیم ، بر حذر و بیمناک سازند.
ممکن است بعضى افراد، اینگونه بر حذر داشتن را خوش نداشته باشند، و از لحن تند و هشدار دهنده کسى که با درشتى از انجام کار بد آنها جلوگیرى میکند، ناراحت شوند.
ولى ، فرزند عزیز، این را بدان که : وقتى کسى با درشتى و تندى ، به تو هشدار میدهد و از انجام کارهاى بد تو جلوگیرى میکند، مثل کسى است که بالحنى ملایم و مهرآمیز، به تو مژده یى را میدهد.
به عنوان مثال : وقتى کسى تو را از تنبلى در مدرسه و بازیگوشى در خانه باز میدارد، و بالحنى تند میگوید:در خواندن درسهایت تنبلى نکن ، چون بیسواد و بیکاره بار مى آیى و بدبخت میشوى ، مثل کسى است که به تو مژده میدهد و میگوید:شاگرد اول شده اى و بزرگترین جایزه نصیب تو شده است .
پس ، از هشدار و انتقاد سازنده ناراحت نشو بلکه خوشحال و متشکر باش ‍ زیرا انتقاد بجا، انسان را متوجه اشتباه خود میکند و باعث برطرف شدن عیب و ایراد میگردد.
17. خودپسندى
الاعجاب یمنع من الازدیاد.
ج / 167
ترجمه : خودپسندى ، مانع از پیشرفت و رسیدن به کمال است .
شرح : یکى از بزرگترین عیبهایى که بعضى افراد دچار آن هستند، غرور و خود پسندى ، یعنى کسى که خود را، در همه چیز، برتر و بالاتر از همه مردم میداند، و خیال میکند که هیچ کس در علم و دانش و درک و شعور، به پاى او نمى رسد.
شخصى که دچار این عیب بزرگ باشد، از دو جهت لطمه میخورد و صدمه مى بیند. نخست ، از این جهت که : چون خود را بزرگترین و برترین عاقلان و دانشمندان میداند، دیگر لازم نمى بیند که دنبال تحصیل علم و دانش ، برود. و به این صورت ، از آموختن باز میماند، و در همان مرحله یى که هست ، در جاى میزند، و دیگر بالاتر و پیش تر نمى رود.
علاوه بر این ، شخص خود پسند، چون کسى را عاقل تر و دانشمندتر از خود نمى داند، هنگامى که برایش مسئله و مشکلى پیش مى آید، با هیچکس ‍ مشورت نمى کند، و از افراد عاقل تر و دانشمندتر از خودش ، راهنمایى نمى خواهد. و به این صورت ، از حل مسائل و مشکلات ، و گشودن راههاى بسته زندگى اش ، عاجز مى ماند، و همواره ، در میان گرداب مشکلات و گرفتاریها دست و پا میزند، و هیچگاه نمى توان راههاى پیشرفت و ترقى را پیدا کند و به سوى کمال گام بردارد.




موضوع مطلب :


سه شنبه 87 خرداد 28 :: 9:11 عصر ::  نویسنده : تقی عابدی

18 - اکرام خویشاوندان
و اکرم عشیرتک ...
نامه /31
ترجمه :اقوام و خویشاوندانت را گرامى و عزیز بدار.
شرح : امام علیه السلام ، در این جمله زیبا و پر معنى ، ما را به حفظ و رعایت صله رحم دعوت کرده است .
درباره صله رحم در قرآن و روایات اسلامى ، سفارش فراوانى شده است . تا جاى که ترک آن - یعنى بجا نیاوردن صله رحم - از گناهان بزرگ به شمار آمده است .
معناى صله رحم آن است که : انسان ، با اقوام و خویشاوندان خود، مناسبات و رفت و آمدهاى سالم و صمیمانه داشته باشد، با مهربانى و لطف و گرامى ، به دیدار و احوال پرسى آنها برود، در حل مشکلات و رفع گرفتاریهاى آنان شرکت کند و هنگامى که آنها مشکل و نیازى داشته باشد، از کمک کردن به آنها خوددارى نورزد.
در این باره ، امام علیه السلام ، با زیباترین و مؤ ثرترین بیان ، ما را، بیش ، به اهمیت و ارزش معاشرت با خانواده و خویشاوند، متوجه نموده است .
طبق فرموده امام علیه السلام ، خویشاوندان ، همانند پر و بالى هستند که ما، به کمک آنها قدرت پرواز پیدا میکنیم و مى توانیم به آسانى به سوى هدف هاى خود برویم . در حالیکه بدون داشتن پروبال یعنى بدون داشتن خانواده دلسوز و مهربان و یارى دهنده قادر به پرواز نخواهیم بود و به این زودیها، به هدفهاى خود نخواهیم رسید.
از نظر دیگر، ما همچون شاخه و برگ درختى هستیم ، که ریشه هاى آن را، اقوام و خویشاوندان ما تشکیل میدهند، و در حقیقت ، اصالت و پابرجایى ما، به آنها بستگى دارد. و همچنین ، خویشاوندان همانند دستهاى ما هستند، که بوسیله آنها، دشمنان را از خود دور میسازد، و نیز، هدفهاى خود را به چنگ مى آوریم .
به این ترتیب ، اگر ما با خانواده و خویشاوندان خود رفت و آمد داشته باشیم ، و با مهربانى و نیکدلى و صمیمیت معاشرت کنیم ، همیشه در جریان کارها و مشکلات و مسائل زندگى یکدیگر خواهیم بود، و در هنگام گرفتاریها، به کمک همدیگر خواهیم شتافت و از نیروهاى یکدیگر، براى حل مشکلات و سازندگى در راه زندگى یکدیگر، کمک خواهیم گرفت .
و البته ، اینها همه به شرطى درست خواهد بود، که براى رفت و آمد و صمیمیت و کمک خواهى ، خویشاوندان مؤ من و متدین و با تقواى خود را انتخاب کنیم . چون خویشاوندى که دین و ایمان محکم و تقواى اسلامى نداشته باشد، جز ضرر و زیان و ایجاد ناراحتى و گرفتارى بیشتر، تاءثیرى در زندگى ما نخواهد داشت .
19. بزرگترین عیب
اکبر العیب اءن تعجب ما فیک مثله .
ح /353
ترجمه :بزرگترین عیب آن است که : عیبى را که خود نیز داراى ، در دیگران ، عیب بشمارى .
شرح : کسانى هستند که عیب و ایرادى را که در اعمال و رفتار خودشان وجود دارد، نمى بینند و به حساب نمى آورند، اما همینکه آن عیب را، در شخص دیگرى ببینند، زبان به عیبجویى و انتقاد باز مى کنند، و همه جا و پیش همه کس ، از عیب آن شخص سخن مى گویند.
براى مثال : گاهى کسى را مى بینم ، که براى حقوق انسانى دیگران ، ارزش ‍ قائل نیست ، حق مردم را پایمال میکند، دستمزد کارى را که دیگران برایش ‍ انجام داده اند نمى دهد، یا کم و با تاءخیر میدهند، قول و قرارهاى خود را به هم میزند، و وعده هایى را که به مردم داده است انجام نمى دهد. اما همین شخص ، به محض آنکه دیگرى ، کمترین حق او را پایمال کند، یا دستمزدش ‍ را یک ریال کمتر یا یک روز دیرتر بدهد، یا با او مختصرى بد قولى کند، یا وعده یى را که به وى داده است انجام ندهد، فریادش به آسمان میرود، و همه جا، از آن شخص ، عیبجوئى و انتقاد میکند. شاعرى ، در همین معنى گفته است :

ببرى مال مسلمان و چو مالت ببرند

 

داد و فریاد بر آرى که : مسلمانى نیست !

امام علیه السلام مى فرماید: این خود، بزرگترین عیب است که تو، عیبى را در مردم ببینى و آن را زشت و ناپسند بشمارى و زبان به انتقادش بگشایى ، در حالیکه خودت نیز، شبیه همان عیب را داشته باشى ، ولى به آن توجه نکنى .
البته ، منظور امام این نیست که وقتى در دیگران عیبى را دیدى که خودت نیز شبیه آن عیب را دارى ، همین کافى است که عیب دیگران را به زبان نیاورى ، و در عوض ، عیب خودت نیز، سر جایش باقى بماند. بلکه ، منظور این است که وقتى ، عیب دیگران ، باعث ناراحتى ما شد، هوشیار باشیم و فورا به خود آئیم و ببینیم که آیا خود ما نیز، آن عیب را داریم یا نه ؟ و اگر دیدیم که خودمان نیز، دارى همان عیب هستیم ، در صدد بر طرف کردن آن بر آئیم ، زیرا آن عیب ، همانطور که در وجود دیگران ، ما را ناراحت کرده است ، در وجود ما نیز باعث ناراحتى دیگران خواهد شد.




موضوع مطلب :


سه شنبه 87 خرداد 28 :: 9:10 عصر ::  نویسنده : تقی عابدی

20. همت عالى و شکم پرورى
لا تجتمع عزیمه و ولیمه
خ 241/
ترجمه :همت عالى ، با سورچرانى و شکم پرورى ، سازگار نیست .
شرح : کسى که صاحب همت عالى است به شکم پرورى برود، نمى تواند همت عالى داشته باشد. و به عبارت دیگر، ممکن نیست که همت عالى ، و شکم پرورى ، در وجود انسان ، یکجا جمع شده باشد.
زیرا شخص سورچران ، بیش از هر چیز، در بند شکم خوش است ، و تمام فکر و کوشش او صرف آن میشود که چطور و از چه راهى ، خود را به سفره یى رنگین برساند و شکمش را از خوراکیهاى لذیذ انباشته کند. آشکار است که چنین کسى ، نه فرصت آن را دارد و نه اصولا در فکر آن است که ذهن و اندیشه اش را در کارهاى با شکوه به کار اندازد، و تصمیمهاى عالى و والا بگیرد، و اراده و همت خود را در انجام کارهاى با ارزش و انسانى نمایان سازد. شخص شکم پرور و سورچران ، از آغاز صبح ، دائما به این فکر میکند که ظهر، چگونه ناهار لذیذى بدست آورد، و از ظهر به بعد، ذهن و اندیشه اش در این جهت کار میکند که براى شب ، از کجا و چگونه شام چرب و شیرینى فراهم کند. و طبیعى است که چنین شخصى ، شب هم با این فکر به بستر میرود که صبح ، چه خوراکیهایى سر سفره صبحانه در انتظارش خواهد بود.
اما کسى که همت عالى دارد، فکر و ذهنش ، آنقدر مشغول مسائل مهم و کارهاى عالى و انسانى است ، که اصولا فرصتى براى فکر کردن به شکم پیدا نمى کند. و تازه وقتى هم سر سفره بنشیند، غذایش ، ساده ترین غذاها خواهد بود. نمونه درخشان این افراد، خود حضرت على علیه السلام است که غذایش ، بیشتر اوقات ، چیزى جز نان خالى ، یا نانى همواره با کمى خرما، یا کمى پیاز، یا کمى نبوده است . تا جایى که اگر اندکى بیش از این برایش غذا مى آورد، به شدت اعتراض میرد.

21. آنچه دارى قدر بدان
و حفظ ما فى یدیک اءحب الى من طلب ما فى یدى غیرک
نامه /31
ترجمه : نگهدارى از آنچه خود، در دست دارى ، در نظر من ، از خواستن و جستجوى آنچه در دست دیگرى است ، بهتر و دوست داشتنى تر است .
شرح : کسانى هستند که هیچگاه به آنچه دارند، راضى و قانع نمى شوند، دائما در فکر بدست آوردن مال و ثروت بیشتر هستند، و تمامى نیروى آنها، بجاى آنکه صرف کسب مال میشود. انگونه افراد، تازه هر چقدر هم که بیشتر بدست آورند، باز چشم و دلشان سیر نمى شود و نگاهشان به مال دیگران است . و گاهى ، کار را به جایى مى رسانند که شخصیت و عزت نفس خود را زیر پا مى گذارند، تا براى مدتى کوتاه از آنچه دیگران دارند، استفاده کنند.
شاید شما هم دیده اید که : بعضى افراد، وقتى میخواهند به مهمانى بروند، با آن که خودشان لباس تمیز و قابل استفاده دارند، چون پارچه و دوخت آن ساده و معمولى است ، به سراغ همسایه میروند و لباس گرانقیمت او را میگیرند، تا در مهمانى ، بیشتر خود نمایى کنند.
یا وقتى مهمان در خانه دارند، کاسه و بشقاب معمولى و ارزان قیمت خود را کنار مى گذارند، و در عوض ، ظروف چینى و بلور گرانقیمت همسایه را قرض مى گیرند و جلوى مهمان مى آورند.
این دسته از افراد، براى شخصیت انسانى و عزت نفس خود ارزش قائل نیستند و کارى هم که میکنند، بر خلاف دستورات اسلام است .
امام علیه السلام نیز، در همین مورد توضیح داده و این چند نکته را در یک جمله کوتاه ، بیان فرموده است :
1-
قناعت : به آنچه دارى اکتفا کن و چشم طمع به مال دیگران نداشته باش . 2- عزت نفس : شخصیت انسانى و عزت نفس خود را حفظ کن ، و از آنچه دارى خوشنود باش ، تا از رنج خواهش و تمنا و ذلت در خواست و تقاضا از دیگران ، آسوده باشى .
3-
حفظ آبرو: با دورى کردن از زیاده طلبى و چشم حسرت دوختن به مال دیگران ، آبروى خود را به باد مده .
4-
شکر نعمت : نسبت به آنچه خداوند به تو داده است ، کفران نعمت مکن ، بلکه شکر نعمت خداوندى را - به هر اندازه که باشد - بجاى آور، تا به آنچه دارى راضى باشى و در حفظ نگهدارى آن بکوشى . نه آن که مال خود را، بخاطر ناچیز و کم قیمت بودن ، خوب حفظ نکنى و آن را از بین ببرى ، و بعد، محتاج دیگران بشوى .






موضوع مطلب :


<   1   2   3   4   >   
درباره وبلاگ



استخاره آنلاین با قرآن کریم


فال حافظ


بازی آنلاین


تعبیر خواب آنلاین

Google

در این وبلاگ
در کل اینترنت


روزشمار فاطمیه
روزشمار غدیر
روزشمار محرم عاشورا<\/a>

طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز
آمار وبلاگ
بازدید امروز: 56
بازدید دیروز: 18
کل بازدیدها: 927171