مهر امام رضا(علیه السلام) پنج شنبه 87 مرداد 24 :: 7:25 عصر :: نویسنده : تقی عابدی
پنج شنبه 87 مرداد 24 :: 6:21 عصر :: نویسنده : تقی عابدی
جهت تماشای آلبوم عکس بقعه مرحوم علامه مجلسی (ره) بر روی عکس زیر کلیک کنید : ولادت: علامه محمـد باقر مجلسـى در سال 1037 هـ.ق (یک سال قبل از مرگ شاه عباس) در خانواده اى که عالـم و فاضل پرور بود در شهر اصفهان دیده به جهان گشـود. پـدرش مجتهد عالیقـدر محمد تقى مجلسـى از علما و روحانیـون بزرگ عصر صفـوى به شمار مى رفت. لقب : علامه مجلسى پـس از رحلت پدر بزرگـوارش ، به جاى او در مسجد جامع اصفهان اقامه نماز جماعت مـى نمـود ایشان از زمان شاه عبـاس دوم تا زمان شاه سلطان حسیـن داراى مقام و قدرت مطلق دینى بود و تا آخرین روزهاى حیاتـش ایـن قدرت و نفـوذ همچنان رو به افزایـش و تعالـى مى رفت ، به همین مناسبت از جانب سلاطیـن صفـوى عنـوان شیخ الاسلامى که عالـى تریـن درجه روحانیت در آن عصر بـود به وى اعطا گردیـد. علامه مجلسی مجاهد راه علم و دانایی از جمله علمای عصر صفوی است که با وجود برخورداری از علوم عقلی آن را رها کرد و برای احیای علوم نقلی به آیات و روایات روی آورد. محمد باقر مجلسی فرزند محمد تقی مجلسی در سال 1037 هجری برابر با حروف ابجد «جامع کتاب بحار الانوار» چشم به جهان گشود. وی در خاندانی رشد یافت که از نیمه قرن پنجم هجری به مذهب تشیع روی آورده و در قرن دهم و یازدهم از دانشمندان معروف زمان خود بودند. پدر بزرگ محمد باقر، ملا مقصود از دانشمندان با تقوا و از مروجین مذهب تشیع بود و به خاطر کلام زیبا و اشعار دلنشین در محافل و مجالس به «مجلسی» لقب گرفت. علامه مجلسی در اندک زمانی بر دانش های صرف و نحو، معانی و بیان، لغت و ریاضی، تاریخ و فلسفه، حدیث و رجال، درایه و اصول، فقه و کلام مسلط شد و پس از فوت پدر به زعامت مسجد و مدرسه جامع اصفهان پرداخت. در درس او بیش از هزار طلبه حاضر می شدند. در مکتب این علامه عصر صفوی شخصیت های بزرگی از دانشمندان دانش آموخته اند که می توان از مولی ابراهیم جیلانی، ملامحمد باقر لاهیجی، ملا حسین تفرشی، عبدالحسین مازندرانی، سید عزیز الله جزایری، ملامحمد کاظم شوشتری و سید نعمت الله جزایری نام برد. سید مصلح الدین مهدوی در کتاب زندگینامه علامه مجلسی به نام 181 نفر از شاگردان وی اشاره کرده است. «در آغاز کار به مطالعه کتاب های معروف و متداول پرداختم و بعد از آن به کتاب های دیگری که در طی اعصار گذشته به علل مختلف متروک و مهجور مانده بود رو آوردم. هر جا که حدیث نسخه حدیثی بود سراغ گرفتم و به هر قیمتی که ممکن شد بهره برداری می کردم. شرق و غرب را جویا گشتم تا نسخه های بسیار گردآوری نمودم. در این مهم دینی جماعتی از برادران مذهبی مرا یاری نمودند و به شهرها و قصبه ها و بلاد دور سر کشیدند تا به فضل الهی مصادر لازم را بدست آوردند ... بعد از تصحیح و تنقیح کتاب ها بر محتوای آنها واقف شدم، نظم و ترتیب کتاب ها را نامناسب دیدم و دسته بندی احادیث را در فصل ها و ابواب متنوع راهگشای محققان و پژوهشگران نیافتم، از این رو به ترتیب فهرستی همت گماشتم که از هر جهت جالب و مفید باشد. در سال 1070 هجری این فهرست را ناتمام رها کردم و از فهرست بندی سایر کتاب ها دست کشیدم که اقبال عمومی را مطلوب ندیدم و سران جامعه را فاسد و نامطبوع دیدم.... ترسیدم که در روزگاری بعد از من باز هم نسخه های تکثیر شده من در طاق نسیان متروک و مهجور شود و یا مصیبتی از ستم غارتگران زحمات مرا در تهیه نسخه ها بر باد دهد، لذا راه خود را عوض کردم- از خدا یاری طلبیدم- و به کتاب بحارالانوار پرداختم. «در نظر دارم که اگر مرگ مهلت دهد و فضل الهی مساعدت نماید، شرح کاملی متضمن بر بسیاری از مقاصدی که در مصنفات سایر علما باشد بر آن (بحارالانوار) بنویسیم و برای استفاده خردمندان، قلم را به قدر کافی پیرامون آن به گردش درآورم.» علامه بزرگوار سرانجام در 27 رمضان 1110 هجری قمری در زمان شاه سلطان حسین صفوی و در سن هفتاد و سه سالگی در اصفهان درگذشت و در جامع عتیق اصفهان، در جوار مرقد پدر بزرگوارش، جایی که امروزه «بقعه مجلسی» خوانده می شود، به خاک سپرده شد. منبع استفاده : http://www2.irib.ir/occasions/majlesi/majlesi.htm
موضوع مطلب : روابط عمومی و مناسبتها پنج شنبه 87 مرداد 24 :: 3:8 عصر :: نویسنده : تقی عابدی
عکس و تصاویر زیبایی از وبلاگنویسان عاشق پیرامون مولا و مقتدایشان آقا حجت بن الحسن عسکری ، ابا صالح المهدی ارواحنا لتراب مقدمه الفدا به مناسبت نیمه شعبان
موضوع مطلب : روابط عمومی و مناسبتها دوشنبه 87 تیر 31 :: 6:44 عصر :: نویسنده : تقی عابدی
این بار در جمع معتکفین مسجد جامع حضرت امام خمینی (ره) اندآن در شهر ذریه حضرت زهرا (س) یعنی خمینی شهر حاضر شدیم و گزارش تصویری آماده کرده ایم که تقدیم شما عزیزان می نماییم
موضوع مطلب : روابط عمومی و مناسبتها شنبه 87 تیر 8 :: 10:46 صبح :: نویسنده : تقی عابدی
http://www.hawzahnews.com/showdata.aspx?dataid=979 آیةاللّه العظمی مکارم شیرازی در تاریخ اسلام کمتر کسی را مییابیم که مانند ابوطالب در دفاع از اسلام در روز غربت آن کوشیده باشد، و اگر حمایتهای بیدریغ آن بزرگوار نبود، درخت نوپای اسلام به ثمر نمینشست. ابوطالب در سختترین حالات پیامبر صلیاللّهعلیهوآله و مسلمین; یعنی در آن سه سال که آنها در دره مخصوصی نزدیکی خانه خدا که بعداً به <شعب ابیطالب> معروف شد در محاصره دشمن بودند، مانند پروانه، گرد شمع وجود پیامبر صلیاللّهعلیهوآله میچرخید و با تمام وجودش در حفظ او میکوشید. هر شب محل خواب و استراحت پیامبر صلیاللّهعلیهوآله را عوض میکرد و فرزند دلبندش علی علیهالسلام را در جای او میخوابانید و به او میفرمود: من تو را فدای فرزند عبداللّه (یعنی پیامبر صلیاللّهعلیهوآله) نمودم. او از همان کودکی، به سبب امارات و نشانههای روشن، به آینده پیغمبر اسلام صلیاللّهعلیهوآله پی برده بود و در حفظ و حراستش از کینه دشمنان، سخت میکوشید و در واقع از موءمنان به پیامبر اسلام صلیاللّهعلیهوآله قبل از نبوتش بود، حتی در زمانی که پیامبر، کودک شیرخواری در قنداقه بود به وسیله او از خاندان باران طلبید و خشکسالی سرزمین مکه برطرف گردید. و شعر معروف وابیض یستسقی الغمام بوجهه ثمال الیتامی عصمة للارامل که ابوطالب بعدا سروده و بسیاری از دانشمندان شیعه و اهل سنّت، آن را در کتابهای خود به عنوان یادگار آن زمان نقل کردهاند، گواه روشن همین امر است. او بارها و بارها، در شعر و نثرش ایمان محکم خود را نسبت به پیامبر اسلام صلیاللّهعلیهوآله ظاهر ساخت ولی دورافتادگان از خدا و پیامبر اسلام صلیاللّهعلیهوآله بزرگترین تهمت را به آن حضرت زدند و گفتند: ابوطالب کافر از دنیا رفت! و به این ترتیب کینههایی را که نسبت به فرزندش علی علیهالسلام داشتند نسبت به پدر بروز دادند و تمام شواهد تاریخی را نادیده گرفتند. اگر جز این شعر معروف ابوطالب در مدح پیغمبر اکرم صلیاللّهعلیهوآله در دست نبود، کافی بر بطلان این تهمت ناورا بود، آنجا که میگوید: قد اکرم اللّه النبی محمدا فاکرم خلق اللّه فی الناس احمد و شق له من اسمه لیجلّه فذو العرش محمود و هذا محمد! مرحوم علامه امینی در جلد هفتم کتاب نفیس الغدیر این شعر را از منابع اهل سنّت نقل میکند; شعری که صریح در ایمان به نبوت آن حضرت در حد اعلااست. به هر حال ابوطالب همچون فرزندش علی علیهالسلام مظلوم است، مظلوم بزرگ تاریخ اسلام بر اثر ظلم کجاندیشان اموی صفت. و بسیار خوشوقتیم که گروهی از پاکبازان و مومنان صالح به پا خواستند و این مراسم بزرگداشت را برای ابوطالب گرفتند تا گرد و غبار جاهلیت و تعصبهای اموی را از چهره تابناک این مدافع بزرگ اسلام بزدایند و گامی بزرگ در راه معرفی این فدایی اسلام و پیامبر صلیاللّهعلیهوآله بردارند. خوشبختانه در این اواخر، کتابهای متعددی در بیان شخصیت و ایمان ابوطالب از سوی دانشمندان شیعه نگاشته شده است که زوایایی از زندگی و ایمان محکم او را به اسلام روشن میسازد. اینجانب به سهم خود از همه کسانی که در این راه تلاش و کوشش کردهاند تشکر میکنم و امیدوارم گامی که امسال برای بزرگداشت بنده صالح خدا، مدافع سرسخت اسلام و پیامبر اسلام صلیاللّهعلیهوآله در روزهای غربت یعنی حضرت ابوطالب، پدر والامقام امیرالمومنین علی علیهالسلام برداشته شده، سرآغاز تلاش بیشتری در این راه باشد، تا غافلان را بیدار و دشمنان اهلبیت علیهمالسلام را رسوا سازد. موضوع مطلب : روابط عمومی و مناسبتها شنبه 87 تیر 8 :: 10:45 صبح :: نویسنده : تقی عابدی
آیةاللّه العظمی صافی گلپایگانی بر حسب آنچه در مصباحین (مصباح شیخ و مصباح کفعمی) از ابن عیاش موœلف کتاب نفیس مقتضبالاثر فی الائمة الاثنی عشر، منقول است وفات آن حضرت در روز 26 رجب سال 10 بعثت که به عامالحزن نامیده شده، اتفاق افتاده و بر حسب آنچه از ابن منده در کتاب المعرفة نقل شده، سه روز قبل از وفات حضرت خدیجه سلاماللّهعلیها واقع شده که با توجه به اینکه وفات آن معظّمه در روز دهم ماه مبارک رمضان بوده پس روز هفتم ماه رمضان روز وفات حضرت ابوطالب علیهالسلام میباشد. حضرت ابوطالب علیهالسلام از اول شروع و ظهور این دین حنیف، یگانه کسی بود که آن را تحت حمایت گرفت، همان بزرگمرد ارجمندی که از اجتماع قریش و نقشهها و تهدیدات و قطع روابط و آزار و اذیت ایشان بیم نداشت و تا زنده بود با خلوص نیت، از پیامبر اسلام صلیاللّهعلیهوآله حمایت کرد و به او گفت: اذهب یابن اخی فقل ما احببت فواللّه لااسلمک لشیء ابداً (1) ای پسر برادرم برو و هرچه دوست داری بگو; به خدا سوگند تو را در هیچ پیشآمدی تنها نمیگذارم. از حضرت امام محمد باقر علیهالسلام روایت شده است: اگر ایمان ابیطالب را در یک کفه ترازو و ایمان این خلق را در کفه دیگر گذارند، ایمان او سنگینتر خواهد بود. (2) مقام آن حضرت چنان رفیع بود که پیامبر صلیاللّهعلیهوآله در مصیبتش گریان شد و بسیار اندوهناک گردید و جبین راست او را چهار مرتبه مسح فرمود و جبین چپش را سه مرتبه مسح کرد، سپس فرمود: ای عم! در صغیری پرورشم دادی و در یتیمی کفالتم نمودی و در کبیری یاریام کردی، خدا به تو در برابر یاری من پاداش نیکو دهد. پیامبر صلیاللّهعلیهوآله پیشاپیش جنازه او میرفت و میفرمود: صله رحم کردی و جزای نیکو گرفتی (3) در سیره ابن هشام از محمد بن اسحاق نقل شده است که: پس از وفات ابوطالب، قریش، بر پیامبر صلیاللّهعلیهوآله مرارتهایی رساندند که در حیات ابوطالب جراءت انجام آن را نداشتند. از پیامبر صلیاللّهعلیهوآله روایت شده است که فرمود: ما نالت منی قریش شیئاً اکرهه حتی مات ابوطالب (4) قریش به چیزی که از آن کراهت داشته باشیم دست نیافتند; تا وقتی ابوطالب وفات کرد. سال وفات دو یار دیرین پیامبر صلیاللّهعلیهوآله حضرت ابوطالب و حضرت خدیجه ام المومنین علیهماالسلام عامالحزن نام گرفت. ابوطالب، چهل و دو سال در نهایت وفا و صمیمیت و فداکاری به کفالت و حمایت و یاری پیامبر صلیاللّهعلیهوآله پرداخت. او مانند پدری رئوف و همسر مکرمهاش - فاطمه بنت اسد - چون مادری مهربان، به خدمت رسول خدا قیام و اقدام کردند; او را از فرزندان خود بیشتر دوست میداشتند و بهتر پذیرایی میکردند. ابوطالب، سید بطحاء، پیر قریش، و رئیس مکه و قبله قبیله بود. ایشان جمیع فضایل اخلاقی را دارا بودند. همه به او احترام میگذاشتند و شخصیت و مکارم اخلاقش را میستودند. کان ابوطالب علیهالسلام شیخاً جسیماً وسیماً علیه بهاء الملوک و وقارالحکماء (5) ابوطالب، پیرمردی تنومند و زیبا بود که در رخساره او ظرافت پادشاهان و وقار حکیمان دیده میشد. از اکتم بن صیفی حکیم معروف عرب، پرسیدند: حکمت و ریاست و حکم و سیادت را از که آموختی؟ گفت: از حلیف علم و ادب، سید عجم و عرب، ابوطالب بن عبدالمطلب. به طور قطع، بر همه امت اسلام لازم و واجب است که قدر خاندان ابوطالب را بدانند و خدمات و رنج و مصائب آنان را در یاری پیامبر صلیاللّهعلیهوآله، نصرت دین و اعتلای کلمه توحید فراموش ننمایند. هیچ خانوادهای به اندازه این خاندان، به اسلام و پیامبر اسلام صلیاللّهعلیهوآله خدمت نکرده و خدمات هیچ کس به اندازه خدمات آنان برای دین اسلام سودمند و با ارزش نبوده است. هنگامی که همگان، پیامبر صلیاللّهعلیهوآله را تنها گذاشته بودند و دفع خطر از اسلام و جان پیامبر صلیاللّهعلیهوآله فقط با فداکاری و ایثار جان میسّر بود، این خانواده در دشواریها و سختیها، پیامبر صلیاللّهعلیهوآله را چنان یاری دادند که بهتر از آن برای کسی مقدور نبود. خانوادهای که سالها پیامبر صلیاللّهعلیهوآله عضو آن بود و محیط آرام و سرشار از صفا و وفا، تقوا و فضیلت، شرافت و صداقت و امانت آن، پیامبر صلیاللّهعلیهوآله را در برگرفته بود. آری، حق ابیطالب و همسر محترمهاش - فاطمه -سومین بانوی اسلام، و فرزند مجاهد و مهاجرش <جعفر طیار> و دیگر فرزند عزیز و گرامی وی، یگانه قهرمان غزوات و فاتح بزرگ و سردار نامی اسلام، به دین اسلام از هر کس بیشتر است. در تاریخ یاران پیامبر صلیاللّهعلیهوآله کسی را جز ابوطالب نمیشناسیم که مدت چهل و دو سال به آن حضرت در خلوت و جلوت (میان جمع) و داخل منزل و خارج، خدمت کرده باشد و در عین حال، بهترین یار و حامی او باشد. به خصوص بعد از بعثت، ابوطالب با ثبات و استقامت بینظیر از پیامبر صلیاللّهعلیهوآله پشتیبانی کرد و او را یاری رساند. اگر ابوطالب از آن حضرت حمایت نمیکرد و او را تنها میگذاشت، یا - العیاذباللّه - چون دیگران به مخالفت با آن حضرت برمیخاست و رسالتش را تکذیب میکرد و استهزا و مسخره مینمود، به طور یقین، دین اسلام در آغاز کار اگر با شکست روبهرو نمیشد، حداقل تا مدتی از حرکت و پیشروی باز میماند. همانطور که اگر در جنگ خندق حضرت علی علیهالسلام -فرزند ابوطالب- به میدان نمیرفت و با عمربنعبدود -آن پهلوان و رزمنده و دلاور مشهور- پیکار نمیکرد و او را از سر راه مسلمانان برنمیداشت، پیشبینی آینده اسلام برای ما دشوار بود. در صورتی که ابوطالب از همان ابتدا دست از حمایت پیامبر صلیاللّهعلیهوآله برمیداشت و او را به دشمنان واگذار میکرد و یا در مقابل او مخالفت و عداوت پیشه مینمود، پیشبینی سرنوشت اسلام بعید مینمود; و حداقل در این صورت مشکلات و موانع پیشرفت دین خدا و مصائب پیامبر صلیاللّهعلیهوآله صدچندان شده و پیامبر عزیز خدا صلیاللّهعلیهوآله گرفتار رنجها و فشارهای بسیار شدیدتری میگشت. به شهادت تاریخ، حمایت ابیطالب، راه را برای پیشرفت آیین جدید باز کرد و میتوان گفت: تا›ثیر حمایت او نه تنها از نصرت دین پیامبر صلیاللّهعلیهوآله توسط شهدای بدر و احد و حتی برادرش حمزه علیهالسلام کمتر نیست، بلکه با دقت و تا›مل در تاریخ در مییابیم که حمایت ابوطالب از جانبازی و فداکاری آنان در حفظ دین موœثرتر بوده است. دشمنان دین جدید، از حمایتهایی که توسط ابیطالب از پیامبر صلیاللّهعلیهوآله صورت میگرفت، بیم داشتند و ابوطالب را یگانه مانع بزرگ اجرای نقشههای ضد اسلامی خود میدیدند. ابوطالب و خاندانش همه چیز محمد صلیاللّهعلیهوآله بودند; خودش که از موءمنین واقعی و حامی و نگهبان محمد صلیاللّهعلیهوآله بود، زن و دخترش ام هانی و - فرزندان وی علی و جعفر- امت و یار و سرباز و مدافع محمد صلیاللّهعلیهوآله بودند. در نهایت چنانچه ابنابیالحدید در اشعار خود سروده، میتوان گفت: اگر ابوطالب و فرزندش علی علیهالسلام نبودند، دین بر پا نمیشد. ابوطالب در مکه، و علی علیهالسلام در یثرب، پیامبر صلیاللّهعلیهوآله را یاری رساندند. ابوطالب در آغاز از پیامبر حمایت کرد و کفالت ایشان را بر عهده گرفت و علی علیهالسلام کاری را که ابوطالب در یاری دین خدا شروع کرد به پایان رساند; پس عجب نیست که پیامبر صلیاللّهعلیهوآله در مرگ او، آن همه محزون و اندوهناک گردید. فقدان وی، جبهه مسلمانان را شکسته و بیپناه کرد و در نهایت یکی از علل لزوم هجرت، همین مرگ او بود; زیرا با مرگ او مسلمانان و شخص پیامبر صلیاللّهعلیهوآله یگانه حامی خویش را از دست دادند و دشمنان در برابر آنها جسور و گستاخ گردیدند. فرحمهاللّه و ارضاه و شکرها علیه و جزیاللّه عن نبیه و عن امته خیر جزاء. پینوشتها -1 مناقب آل ابیطالب /1 53 2. شرح نهجالبلاغه ابنابیالحدید 4 /338، چاپ مصر 3. ر.ک:تاریخ یعقوبی و منتهیالامال و ... 4. الغدیر 7 / 276 5. احتجاج، ح1 ص 242. موضوع مطلب : روابط عمومی و مناسبتها شنبه 87 تیر 8 :: 10:43 صبح :: نویسنده : تقی عابدی
تکریم تو رسالت ماست سید عبدالحمید کریمی اندوه فراق تو، از جان پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم کاست و شرحه شرحههای قلبش، نمک سود این مصیبت شد. خدا میداند که ترکههای این غم، با سینه رسول خدا چه کرد که «ابوطالب» بزرگ حامی مرام و آیین خویش را از کف داده بود. پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم ازا بوطالب، بوی پدر را استشمام میکرد و چتر حمایت او بیدرنگ و پیوسته، بر سر سفیر هدایت، سایه گستر بود.آیا کسی هست که پیامبر را تسلیت گوید؟! آخر صاحب عزای این مصیبت، پیش از علی علیهالسلام ، پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم است، این صدای مویههای سوزناک پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم است که در گلوی سوخته زمان جاری است.این غریبانههای پیامبر است که در سوگ ابوطالب میتراود و تا همیشه جاری است.پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم هرگز از یاد نخواهد برد که به قدری او را دوست داشتی که همیشه میخواستی با او باشی و با دست نوازش بر سر و رویش نگذاری درد یتیمی، گزندی به او رساند. رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلم هرگز به تند باد نسیان نخواهد سپرد که در توفان هجمههای مشرکین، به پروردگار کعبه سوگندیاد کردی که دست از حمایتش برنخواهی داشت تا مأموریّت الهیاش را به پایان رساند.آخر مگر میشود از یاد برد آن همه نجابت تو را که در تصدیق رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلم به فرزندت علی علیهالسلام ـ که اسلام آورده بود ـ فرمودی: «از محمّد صلیاللهعلیهوآلهوسلم جدا مشو که البته تو را جز به خیر و سعادت دعوت نکرده است.»تو را دوست داریم و به تو عشق میورزیم که هم پدر مقتدای نخستینمان امام علی علیهالسلام هستی و هم برای بشیر رحمت خدا و سفیر هدایتمان پدری کردهای. پس تو پدر دو نور بودهای که بر عرش خدا آویختهاند و گوشوارههای آسمان، پیش از آفرینش بودهاند. تکریم تو، رسالت ماست؛ که مایه جلب دوستی خدا و محبت پیامبر و مهربانی علی علیهالسلام خواهد بود. ما هم از یاد نخواهیم برد ستارههای روشن فداکاریها و حمایتهای تو از رسول گرامی اسلام را، آنجا که در محاصره سه ساله پیامبر و یارانش در شعب ابوطالب، هر شب، فرزندت علی علیهالسلام را بر بستر پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم میخواباندی تا اگر قریش به ناگاه حمله کنند، جوان رعنای تو به جای پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم کشته شود و جانِ عزیز فرستاده خدا، گزندی نبیند. یاد تو را همیشه گرامی خواهیم داشت تا نجابت و شرف، تعظیم و تکریم گردد و روح پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم از ما راضی و خشنود گردد. ابوطالب قبله قبیله محمد کامرانی اقدام ابوطالب بودی و سید بطحا.بزرگ قریش بودی و قبله قبیله. آن هنگام که آفتاب رسالت پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم طلوع کرد و همه از محمد صلیاللهعلیهوآلهوسلم بریده بودند و اسلام، غریب و تنها مانده بود، تنها تو بودی که از حال رنجور و خسته پیامبر آگاه بودی. تنها تو بودی که مرهم پنهانترین اشکهای پیامبر بودی.تنها تو بودی که از راه باریکه ستاره دنبالهدار اشک، به دنبال پیامبر میدویدی و میگفتی: «برو پسر برادرم و هر چه دوست میداری بگو؛ به خدا سوگند تو را در هیچ پیش آمدی وا نمیگذارم». تنها تو بودی که فرزندت علی علیهالسلام را به فداکاری و جانبازی در راه آسایش پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم امر مینمودی و وصیت. ابوطالب! نامت آرامبخش زخمهای پیامبر بود و در گوشه گوشه خلوت نگاه پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم رد پای مهربانی تو موج میزد و موج. پدری بودی با عاطفه و صحابهای بودی صادق؛ صادقتر از صبح برآمده از مکّه.چهل و دو سال ایستادی و وفاداری را با ذره ذره خویش نشان آفتاب مهر محمد صلیاللهعلیهوآلهوسلم دادی. چهل و دو سال، پا به پای پیامبر شکفتی و شکستی. چهل و دو سال، همه همهمهها و هراسها را زیر سؤال بردی و تنها به نگاهِ پیامبر جواب دادی و جرأت را با حنجره سالخورده خویش فریاد زدی.قبله قبیله بودی، امّا وقتی باور بارانی پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم در وجودت بارید، قبلهات عشق شد و عشق.آن زمان که همه از بیراههها راه میبریدند و اسلام غریب و تنها، هدف هیاهوی هزار دستان هزار رنگ بود، صدای تو جانی تازه بر پیکر پیامبر دمید.ابوطالب! این تو بودی که حضورت، دلگرمی یاران بود و نَفَسَت برآمده از عطر شکفتن گلهای محمدی صلیاللهعلیهوآلهوسلم . لبانت در بارانِ نرم و پیوسته بهاری، گلستانی بود که به پوست خشک جاهلیت رایج جوانه زد و رویید. شانههایت امتدادی بود که پیامبر میتوانست به آن تکیه کند و در پناه آن، یادآور مهربانی تو باشد و از جان گذشتگی تو.و عالم الحزن، ناگهانترین نگرانی پیامبر بود که داغهای همیشگی را به او بخشید.عالم الحزن، یک سال نبود، که یک عمر اندوه بود و دنیایی درد.عالم الحزن، کوچ مهربانی بود و غروب دل گرمیها. عالم الحزن، سال ازدحام دل تنگی بود و ازدیاد خون دل خوردن، سال سکوت کلمات بود و سال شیون شکوفهها. عالم الحزن، سال هجرت تبسّمهای پیامبر بود و سال آوارگی صبر و بیخانمانی تحمل که: «شد در دل ما به دولت عشقت غم خانه نشین و صبر آواره»عالم الحزن سال پژمردن آفتاب امید بود و افسرده شدن آفتابگردانها. عالم الحزن، سال غروب دل خوشیهای ساده پیامبر بود؛ سالی که آفتاب عمر ابوطالب، بوسه بر بام بهار زد و کوچید. چون آفتاب او به لب بام بوسه زد خون شفق ز دیده گردون شد آشکار» موضوع مطلب : روابط عمومی و مناسبتها شنبه 87 تیر 8 :: 10:42 صبح :: نویسنده : تقی عابدی
وفات حضرت «ابوطالب» عموی گرامی پیامبر اسلام (ص) رهروِ راهگشا http://www.hawzah.net/Hawzah/Magazines/MagArt.aspx?id=39076 هفتم رمضان، یادآور عروج بزرگ حامی پیامبرگرامی اسلام، حضرت ابوطالب علیهالسلام است؛ مردی که در عمر سراسر تلاش و مجاهدت خود، با ایمانی راستینْ خدمات ارزندهای در شکلگیری نظام نوپای اسلام، ارزانی داشت. سال دهم بعثت، سال حزن و اندوه پیامبر بود که یکی از دلایل این اندوه، از دست دادن عموی بزرگوار ایشان است. یادش جاودان. ولادت: 75 سال پیش از بعثت پیامبر، کودکی در شهر مکه به دنیا آمد که او را «عبدمناف» نامیدند. پدر او عبدالمطلب، رئیس مکه و بزرگ خاندان قریش، در آقایی و سروری، بر همه مردم شهر برتری داشت.کودک نورسیده او، همان عموی گرامی پیامبر اسلام بود که پس از ازدواج و تشکیل زندگی، خود نیز صاحب فرزند شد و با نام اولینکودکش یعنی «طالب» او نیز با کنیه «ابوطالب» مشهور گشت. آینه تمامنمای پدر: عبدالمطلب، رئیس مکّه، دوازده پسر داشت که هر یک دارای ویژگیهای خاص خود بودند، ولی از میان برادران، کسی که بیش از همه صفات و ویژگیهای پدر را به ارث برده و خود را آینه تمام نمای او ساخته، ابوطالب بود. او به دلیل شخصیت والا و ممتازش، پس از فوت پدر، جانشین او گشت و تمام مسئولیتهای او نیز به این جوان صالح و پرهیزکار سپرده شد. ویژگیها: شایستگی ابوطالب در خدمت به مردم، رسیدگی به محرومان و پذیرایی از حاجیانِ کمدرآمد، محبوبیت او را در میان مکّیان افزایش میداد. تدبیر و هوشیاری او در بسیاری از مواقع، اوضاع ناآرام مکه را بهبود میبخشید و اختلاف میان مردم را کاهش میداد. ساکنان این شهر بزرگ او را با القابی چون «شیخ قریش» و «بزرگ حجاز» میخواندند و حکم او را در میان خود میپذیرفتند.ابوطالب، سیاست مداری توانا و در عین حال مهربان و مردم دار بود که هم اشراف قریش به او احترام میگذاشتند و هم محرومان و ستم دیدگان در کنار او به آرامش و امنیت میرسیدند. ذوق شاعری و حماسه سرایی ابوطالب، از دیگر ویژگیهای او بود که از اندیشه بلند این مرد بزرگ نشان داشت. کسانی که در آثار او مطالعه و تحقیق کردهاند، روح تقوا و یکتاپرستی را در اشعار نغز و شیوای او دیدهاند و بر اندیشه الهی و فطرت خداییاش مُهر تأیید میزنند. ازدواج: دختری را که ابوطالب برای همسریِ خود برگزید، فاطمه بنت اسد بود که از زنان مسلمان صدر اسلام نیز به شمار میآید. نسبت او و ابوطالب، به «هاشم بن عبدمناف» بزرگ خاندان بنی هاشم میرسد که بیانگر نژاد مشترک و اصالت خانوادگی این زوج جوان است. ابوطالب از فاطمه صاحب شش فرزند شد که پسران او با نامهای «طالبِ»، «عَقیل»، «جعفر» و «علی» علیهالسلام هستند و «امِهانی» کنیه یکی از دخترانش به نام «فاخته» است و «جُمانه» دختر کوچک ابوطالب نیز فرزند ششم اوست. سرپرستی ازرسول اللّه: فاطمه بنت اسد میگوید: زمانی که عبدالمطلب در بستر مرگ قرار گرفت، بازماندگانش را فراخواند و آنان را به سرپرستی محمد صلیاللهعلیهوآله سفارش کرد. فرزندان او که محمد را باهوشتر و داناتر از خود میدانستند، حق انتخاب را به این کودک هشت ساله واگذار کردند. محمد هم نیک به عموها و عمههای خویش نگریست و سپس از جا برخاست و کنار ابوطالب نشست. رئیس قریش نیز از این انتخاب راضی و خشنود گشت و خطاب به ابوطالب گفت: «به شخصیت و امانت داری تو اطمنیان دارم. برای محمد همان گونه باش که من برای او بودم». نگین رسالت: ابوطالب، خود شخصا تربیت پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآله را به عهده گرفت و از سپردن او به دیگران خودداری کرد؛ چرا که او با تحقیق و مطالعه در کتابهای آسمانی، دریافته بود که این کودک یتیم، همان نگینِ رسالت است که باید تا زمان بعثت از آسیب کافران و گزند جاهلان در امان باشد. از این رو ابوطالب در نگهداری از محمد صلیاللهعلیهوآله بیش از فرزندان خویش میکوشید.میگویند که ابوطالب هنگام صرف غذا، به فرزندانش میگفت: «صبر کنید تا فرزندم محمد هم بیاید» و تنها وقتی آن حضرت میآمد، به دیگران اجازه میداد دست به طرف غذا ببرند چنان که خود به برادرش عباس گفته بود: «ساعتی محمد را از خود جدا نمیکنم و در تمام اوقات با او هستم». ابوطالب در تمام سالهای زندگی، محبت و فداکاری خویش را از محمد صلیاللهعلیهوآله دریغ نمیکرد و او را چون جان خویش عزیز و محترم میدانست.
موضوع مطلب : روابط عمومی و مناسبتها شنبه 87 تیر 8 :: 10:41 صبح :: نویسنده : تقی عابدی
دفاع از رسول خدا: ابوطالب علیهالسلام بزرگ مکه بود و به نیکی دریافت که دیر یا زود رشتههای دوستی و مهربانی بین حضرت محمد صلیاللهعلیهوآله و قبیله قریش از بین خواهد رفت و سرانجام، دعوت پیامبر به دین اسلام و اصرار جاهلان به پرستش بتها، موجب جنگ و دشمنی بین آنها خواهد شد. او یادگار برادر را همهجا تحت حمایت خویش نگه میداشت و در برابر عیبجویی و آزار مشرکان از او دفاع میکرد؛ چنانچه روزی سران قریش ـ که حضرت محمد صلیاللهعلیهوآله را در همان جوانی، مخالف آیین خود میدانستند ـ با نیرنگی از پیش طراحی شده به دیدار ابوطالب رفتند و «عَمارَةِ بنِ وَلید» را که جوانی خوش سیما بود، جهت فرزندی به ابوطالب پیشنهاد کردند تا در مقابل وی، محمد صلیاللهعلیهوآله را به آنها بسپارد. ابوطالب در حالی که از این نقشه سخت ناراحت شده بود، آنها را از منزل خویش بیرون راند و به دلیل این پیشنهاد زشت، مؤاخذهشان کرد. ایمان ابوطالب: هنگامی که روح کفر و شرک در جسم و جان اعراب جاهلیت نفوذ کرده بود و به جای پرستش خداوند یکتا، ماه و خورشید یا مجسمههایی از سنگ و چوب را عبادت میکردند، مردی از قریش به نام ابوطالب به توحید و یکتاپرستی دست یافت و با گرایش به وجود خداوند یکتا، زمینه پذیرش دین اسلام را در زمان بعثت برای خویش فراهم ساخت. ایمان ابوطالب به صورت پنهانی بود؛ زیرا او برای یاری بیشتر محمد صلیاللهعلیهوآله و تبلیغ دین اسلام، باید ایمان خود را آشکار نمیساخت تا مشرکان او را از خود به شمار میآوردند و او با خیالی آسوده، نبی اکرم را از گزند مشرکان در امان میداشت و راه را برای پیشروی رسول خدا هموار میساخت. وداع آخر: پس از شکسته شدن محاصره اقتصادی بنیهاشم در شعب ابیطالب و آزادی یاران پیامبر پس از سه سال اذیت و آزار به وسیله سران قریش، به تدریج آثار رنج و بیماری در چهره ابوطالب آشکار گشت و او در بستر مرگْ به انتظار وداع پیامبر بود. رسول اکرم وقتی فهمید که یار وفادارش در حال احتضار است، کنار بستر او نشست و از عموی گرامی خویش پرستاری کرد. سرانجام خورشید عمر ابوطالب در سال دهم بعثت غروب کرد و این مرد بزرگ، در 85 سالگی چشم از دنیا فروبست. نقل است که: نبیاکرم در حالی که دنبال جنازه او راه میرفت، از نیکیها و یاری بیدریغ ابوطالب یاد و گریه میکرد.قبرستان «حَجُون» در شهر مکه، آرام گاه جسم پاک وشریف این انسان آزاده است؛ مردی که سالهای عمر خویش را در راه پاسداری از پیامبر و تبلیغ دین اسلام سپری کرد. یادش گرامی و عطر حضورش جاودانه باد. وصیت: ابوطالب در بستر مرگ نیز به تنهاییِ محمد صلیاللهعلیهوآله میاندیشید و اطرافیان را به پیروی از نبیاکرم سفارش میکرد. او بنی هاشم را گِرد خویش فراخوانْد و آنان را به زهد، تقوا، صله رحم و محافظت از خانه کعبه اندرز داد. سپس رشته سخن را به سوی پیامبر کشانْد و گفت: «شما را وصیت میکنم به پیروی و یاری محمد که دوست عرب و امین قریش است. سوگند به خدا، مینگرم که اشراف دنیا و مستضعفان جهان دعوت او را پذیرفته و از پیروان او گشتهاند و محبت او در خاطرها جا گرفته است. دعوت او را بپذیرید، در یاری او متحد باشید و دشمنش را دشمن دارید؛ زیرا او مایه شرافت جاودانه روزگار برای شما خواهد بود». دیدگاه بزرگان درباره ایمان ابوطالب: درباره ایمان ابوطالب علیهالسلام در روایتی از پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله میخوانیم که: «ابوطالب ایمانش را پنهان کرد و خداوند به پاس این بردباری، پاداشش را دو برابر مرحمت فرمود».عالمان بزرگ دین نظیر شیخ مفید، شیخ طوسی، طبرسی و دیگرانْ بر این عقیده هستند که: «ایمان ابوطالب و اسلام او نزد شیعیان مورد اتفاق بوده و کسی در آن اختلاف نکرده است». دلیلی دیگر بر ایمان ابوطالب علیهالسلام : ابن ابیالحدید، شارح نهجالبلاغه دانشمند معروف اهل تسنن نقل میکند که: از امام سجاد علیهالسلام درباره ایمان ابوطالب پرسیدند، حضرت فرمود: بسیار جای شگفت است که خدای تعالی پیغمبر اسلام را از نگاه داشتن زنان مسلمان در ازدواج با کافران نهی فرمود، در صورتی که فاطمه بنت اسد از زنانی بود که به اسلام گروید و همچنان همسر ابوطالب بود تا آن گاه که او از دنیا رفت و این خود دلیل محکمی بر ایمان و اسلام ابوطالب علیهالسلام است؛ چه اگر مسلمان نبود، نمیتوانست فاطمه بنت اسد را در ازدواج خود نگه دارد! موضوع مطلب : روابط عمومی و مناسبتها جمعه 87 خرداد 31 :: 9:19 عصر :: نویسنده : تقی عابدی
لیله الرغائب (شب آرزوها) لیله الرغائب(شب آرزوها) اولین شب جمعه ماه رجب است که برای آن اعمال و فضایل بسیاری نقل کرده اند که از آن جمله می توان به روزه پنجشنبه و استغفار زیاد اشاره کرد. شب جمعه اوّل ماه رجب را لیلة الرَّغائب مىگویند و از براى آن عملى از حضرت رسولصلى الله علیه وآله وارد شده با فضیلت بسیار که سیّد در اقبال و علّامه در اجازه بنى زهره نقل کردهاند از جمله فضیلت او آنکه گناهان بسیار بسبب او آمرزیده شود و آنکه هر که این نماز را بگذارد چون شب اوّل قبر او شود حقّ تعالى بفرستد ثواب این نماز را بسوى او به نیکوتر صورتى با روى گشاده و درخشان و زبان فصیح. پس با وى گوید اى حبیب من بشارت باد تو را که نجات یافتى از هر شدّت و سختى گوید تو کیستى بخدا سوگند که من روئى بهتر از روى تو ندیدم و کلامى شیرینتر از کلام تو نشنیدهام و بوئى بهتر از بوى تو نبوئیدم گوید من ثواب آن نمازم که در فلان شب از فلان ماه از فلان سال بجا آوردى آمدم امشب بنزد تو تا حقّ تو را ادا کنم و مونس تنهائى تو باشم و وحشت را از تو بردارم و چون در صور دمیده شود من سایه بر سر تو خواهم افکند. از نخستین شب جمعه ماه رجب غفلت نکنید چه ان شب را ملائکه "شب رغائب" نامند و ان چنان است که چون ثلث شب بگذرد در اسمان ها وزمین ملکی باقی نمی ماند مگر اینکه در کعبه و حول ان جمع می شوند و خداوند به انها خطاب فرموده و می گوید:ای ملائکه من! هر چه می خواهید از من بخواهید. انها گویند:پروردگارا,حاجت ما این است که روزه داران ماه رجب را بیامرزی. http://www.nasimemotahar.com/ http://www.bachehayeghalam.ir/articles/cat_09/007550.php اولین شب جمعه از ماه عظیم رجب را لیله الرغائب گویند که شبی با ارزش و با عظمت است و از دو جهت دارای اهمیت است : 1. از این جهت که اصولاّ شب جمعه ،خود دارای ویژگی و ارزش خاصی است و اعمال عبادی فراوانی در آن وارد شده و زمان عبادت و مناجات و عرض حاجات با قاضی الحاجات است 2. ماه رجب اولین ماه از ماه های حرام (ماه های حرام عبارتند از : رجب،ذی القعده،ذی الحجه،محرم) و ماه خدا و هنگام عبادت و دعا و استغفار است و رحمت الهی در این ماه در حال ریزش و نزول است به همین جهت این ماه را رجب الاصب گویند،چون "صب" به معنای رختن است .پس لیله الرغاب شرافت و ارزش شب جمعه و ماه رجب هر دو را در خود جمع نموده پس ارزشی دو چندان دارد . کلمة "رغائب" جمع "رغیبه" به معنای چیزی که مورد رغبت و میل است و نیز به معنای عطا و بخشش فراوان می باشند. بنابر معنای اول "لیله الرغائب" یعنی شبی که میل و توجه به عبادت و بندگی در آن فراوان است و بندگان خوب و شایسته خداوند در این شب تمایل زیادی به رفتن به در خانه خداوند و ارتباط و انس با معبود خویش دارند. بنابر معنای دوم "لیله الرغاب" یعنی شبی که در آن عطاء و بخشش خداوند فراوان است و بندگان مخلص خداوند با رو آوردن به بارگاه قدس ربوبی و خاکساری در برابر عظمت حق،شایسته دریافت انعام وعطاوبخشش بی کرانه حق می گردند . موضوع مطلب : روابط عمومی و مناسبتها منوی اصلی آخرین مطالب آرشیو وبلاگ پیوندها آمار وبلاگ بازدید امروز: 28
بازدید دیروز: 485
کل بازدیدها: 930786
|