سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
مهر امام رضا(علیه السلام)

تکریم تو رسالت ماست    

سید عبدالحمید کریمی

اندوه فراق تو، از جان پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم کاست و شرحه شرحه‏های قلبش، نمک سود این مصیبت شد.

خدا می‏داند که ترکه‏های این غم، با سینه رسول خدا چه کرد که «ابوطالب» بزرگ حامی مرام و آیین خویش را از کف داده بود.

پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم ازا بوطالب، بوی پدر را استشمام می‏کرد و چتر حمایت او بی‏درنگ و پیوسته، بر سر سفیر هدایت، سایه گستر بود.آیا کسی هست که پیامبر را تسلیت گوید؟! آخر صاحب عزای این مصیبت، پیش از علی علیه‏السلام ، پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم است،

این صدای مویه‏های سوزناک پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم است که در گلوی سوخته زمان جاری است.این غریبانه‏های پیامبر است که در سوگ ابوطالب می‏تراود و تا همیشه جاری است.پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم هرگز از یاد نخواهد برد که به قدری او را دوست داشتی که همیشه می‏خواستی با او باشی و با دست نوازش بر سر و رویش نگذاری درد یتیمی، گزندی به او رساند.

رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم هرگز به تند باد نسیان نخواهد سپرد که در توفان هجمه‏های مشرکین، به پروردگار کعبه سوگندیاد کردی که دست از حمایتش برنخواهی داشت تا مأموریّت الهی‏اش را به پایان رساند.آخر مگر می‏شود از یاد برد آن همه نجابت تو را که در تصدیق رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم به فرزندت علی علیه‏السلام ـ که اسلام آورده بود ـ فرمودی: «از محمّد صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم جدا مشو که البته تو را جز به خیر و سعادت دعوت نکرده استتو را دوست داریم و به تو عشق می‏ورزیم که هم پدر مقتدای نخستین‏مان امام علی علیه‏السلام هستی و هم برای بشیر رحمت خدا و سفیر هدایتمان پدری کرده‏ای.

پس تو پدر دو نور بوده‏ای که بر عرش خدا آویخته‏اند و گوشواره‏های آسمان، پیش از آفرینش بوده‏اند. تکریم تو، رسالت ماست؛ که مایه جلب دوستی خدا و محبت پیامبر و مهربانی علی علیه‏السلام خواهد بود. ما هم از یاد نخواهیم برد ستاره‏های روشن فداکاری‏ها و حمایت‏های تو از رسول گرامی اسلام را، آن‏جا که در محاصره سه ساله پیامبر و یارانش در شعب ابوطالب، هر شب، فرزندت علی علیه‏السلام را بر بستر پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم می‏خواباندی تا اگر قریش به ناگاه حمله کنند، جوان رعنای تو به جای پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم کشته شود و جانِ عزیز فرستاده خدا، گزندی نبیند.

یاد تو را همیشه گرامی خواهیم داشت تا نجابت و شرف، تعظیم و تکریم گردد و روح پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم از ما راضی و خشنود گردد.

ابوطالب قبله قبیله

محمد کامرانی اقدام

ابوطالب بودی و سید بطحا.بزرگ قریش بودی و قبله قبیله.

آن هنگام که آفتاب رسالت پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم طلوع کرد و همه از محمد صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم بریده بودند و اسلام، غریب و تنها مانده بود، تنها تو بودی که از حال رنجور و خسته پیامبر آگاه بودی.

تنها تو بودی که مرهم پنهان‏ترین اشک‏های پیامبر بودی.تنها تو بودی که از راه باریکه ستاره دنباله‏دار اشک، به دنبال پیامبر می‏دویدی و می‏گفتی: «برو پسر برادرم و هر چه دوست می‏داری بگو؛ به خدا سوگند تو را در هیچ پیش آمدی وا نمی‏گذارم».

تنها تو بودی که فرزندت علی علیه‏السلام را به فداکاری و جان‏بازی در راه آسایش پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم امر می‏نمودی و وصیت.

ابوطالب! نامت آرام‏بخش زخم‏های پیامبر بود و در گوشه گوشه خلوت نگاه پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم رد پای مهربانی تو موج می‏زد و موج.

پدری بودی با عاطفه و صحابه‏ای بودی صادق؛ صادق‏تر از صبح برآمده از مکّه.چهل و دو سال ایستادی و وفاداری را با ذره ذره خویش نشان آفتاب مهر محمد صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم دادی.

چهل و دو سال، پا به پای پیامبر شکفتی و شکستی. چهل و دو سال، همه همهمه‏ها و هراس‏ها را زیر سؤال بردی و تنها به نگاهِ پیامبر جواب دادی و جرأت را با حنجره سالخورده خویش فریاد زدی.قبله قبیله بودی، امّا وقتی باور بارانی پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم در وجودت بارید، قبله‏ات عشق شد و عشق.آن زمان که همه از بیراهه‏ها راه می‏بریدند و اسلام غریب و تنها، هدف هیاهوی هزار دستان هزار رنگ بود، صدای تو جانی تازه بر پیکر پیامبر دمید.ابوطالب! این تو بودی که حضورت، دل‏گرمی یاران بود و نَفَسَت برآمده از عطر شکفتن گل‏های محمدی صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم .

لبانت در بارانِ نرم و پیوسته بهاری، گلستانی بود که به پوست خشک جاهلیت رایج جوانه زد و رویید. شانه‏هایت امتدادی بود که پیامبر می‏توانست به آن تکیه کند و در پناه آن، یادآور مهربانی تو باشد و از جان گذشتگی تو.و عالم الحزن، ناگهان‏ترین نگرانی پیامبر بود که داغ‏های همیشگی را به او بخشید.عالم الحزن، یک سال نبود، که یک عمر اندوه بود و دنیایی درد.عالم الحزن، کوچ مهربانی بود و غروب دل گرمی‏ها.

عالم الحزن، سال ازدحام دل تنگی بود و ازدیاد خون دل خوردن، سال سکوت کلمات بود و سال شیون شکوفه‏ها.

عالم الحزن، سال هجرت تبسّم‏های پیامبر بود و سال آوارگی صبر و بی‏خانمانی تحمل که:

«شد در دل ما به دولت عشقت  غم خانه نشین و صبر آواره»عالم الحزن سال پژمردن آفتاب امید بود و افسرده شدن آفتاب‏گردان‏ها.

عالم الحزن، سال غروب دل خوشی‏های ساده پیامبر بود؛ سالی که آفتاب عمر ابوطالب، بوسه بر بام بهار زد و کوچید.

چون آفتاب او به لب بام بوسه زد                 خون شفق ز دیده گردون شد آشکار»




موضوع مطلب : روابط عمومی و مناسبتها



درباره وبلاگ



استخاره آنلاین با قرآن کریم


فال حافظ


بازی آنلاین


تعبیر خواب آنلاین

Google

در این وبلاگ
در کل اینترنت


روزشمار فاطمیه
روزشمار غدیر
روزشمار محرم عاشورا<\/a>

طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز
آمار وبلاگ
بازدید امروز: 8
بازدید دیروز: 18
کل بازدیدها: 927123