سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
مهر امام رضا(علیه السلام)
پنج شنبه 87 مرداد 24 :: 7:25 عصر ::  نویسنده : تقی عابدی

لطفا کمی صبر کنید  

 

 

 




موضوع مطلب : روابط عمومی و مناسبتها


پنج شنبه 87 مرداد 24 :: 6:21 عصر ::  نویسنده : تقی عابدی

جهت تماشای آلبوم عکس بقعه مرحوم علامه مجلسی (ره) بر روی عکس زیر کلیک کنید :

جهت شادی روح عالم بزرگوار علامه مجلسی صلوات

بی گمان علامه مجلسی تداعی گر بزرگترین و پراهمیت ترین رساله های شیعی و حدیثی است. ملامحمد باقر مجلسی معروف به علامه مجلسی از مشهورترین عالمان شیعی ایرانی تبار است که در دوران حاکمیت سلسله صفویه بر مسند فقاهت و زعامت دینی قرار گرفت.برجسته ترین عالمان شیعی حوزه علمیه اصفهان، علامه مجلسی بود که نهاد روحانیت شیعه را به اقتدار کامل رساند تا بدان جا که نهاد سلطنت مشروعیت خود را مستلزم تأیید آن می دانست

ولادت: علامه محمـد باقر مجلسـى در سال 1037 هـ.ق (یک سال قبل از مرگ شاه عباس) در خانواده اى که عالـم و فاضل پرور بود در شهر اصفهان دیده به جهان گشـود. پـدرش مجتهد عالیقـدر محمد تقى مجلسـى از علما و روحانیـون بزرگ عصر صفـوى به شمار مى رفت.
تحصیلات
: علامه از همان اوان کـودکـى تحت تربیت و تعلیم پـدر دانشمند و در سایه تـوجه خـاص آن بزرگـوار، پرورش پیدا نمود و بـا هـوش سـرشار و استعداد خـدادادى و پشتکار مخصـوص به تحصیل علـوم متـداوله عصـر در حـوزه علمـى اصفهان پرداخت.
و با توجه به تـوانایـى ذاتـى در مـدت کوتاهى مراحل مختلف علمـى و
تحصیلى را طى کرده و سپـس به گـرد آورى علـم حـدیث و آثار اهل بیت عصمت و طهارت دل بست و تحقیق و پژوهش عمیقانه در آن فـن شریف مبذول داشت و تلاش خود را در ایـن مـورد متمـرکز نمـوده تمام اوقـاتـش را صـرف آن کـرد تـا اینکه منشـأ تحـولـى بزرگ در روزگـار خـود گـردید .
اساتید
: علامه در دوران جـوانـى خـود از محضـر دانشمنـدان و عالمـانى عالیقدر همچـون: ملا عبدالله شوشترى ، شیخ عبدالله بـن جابر آملى ، شیخ على جبل عاملـى و سایر بزرگان دیـن به ویژه فقیه و حکیـم و محدث نامى ملا محسـن فیض کاشانى (که در سفرى به اصفهان آمده و در آن دیار ماندگار شده بـود) بهره هاى کافـى برد.
شاگردان
: از جمله شاگـردان مشهور علامه مـى تـوان : میـرزا عبـدالله اصفهانى ، سید هاشم بحرانى ، سیـد نعمت الله جزایـرى و ملا صالح مازنـدرانـى را نام برد.
تألیفات
: علامه مجلسـى محقق پر کارى بـود که در عمر شریف خـویـش لحظه اى از تألیف و تحقیق نیاسـود و تـوانست کتابخانه بزرگى را که یادگار نیاکانـش بـود غنـى تر و پـر بارتر ساخته و جهت استفاده علاقه منـدان در اختیار دانـش پژوهان قرار دهد ، او براى به دست آوردن کتب نادر و کمیاب به کشورهاى دیگر از جمله یمـن مسافرت نمود. به دست تواناى علامه مجلسـى کتب زیادى نگارش یافت که به دو بخـش ، تألیفات فارسـى و عربى قابل تقسیم است.
تألیفات فارسى عبارت است از
:
1 ـ حیاه
القـلوب: مشتمل بر سه جلد است.
2 ـ حلیه المتقیـن: در آداب معاشرت و زندگى فردى
و اجتماعى.
3 ـ عیـن الحیـات: شـرح وصیت پیـامبـر اسلام به امت خودش
.
4 ـ
مشکـاه الانـوار: در فضیلت و آداب قـرا ئت قـرآن و ثواب آن.
5 ـ جلاء العیـون
: کتابـى در بـاب تـاریخ زنـدگـانـى چهارده معصوم .
6 ـ ربیع الاسابیع : در
اعمـال روزها و هفته ها به خصـوص شب و روز جمعه.
7 ـ تحفه الزایر
.
8 ـ
اختیارات الایام صغیر.
9 ـ اختیارات الایام کبیر
.
10 ـ رساله بلا
.
11 ـ
شـرح کتـاب روضه کـافـى و بسیـارى از آثـار دیگـر از جمله تـراجم و رسـالات و منـاجـات نـامه ها و ...
تألیفات عربى به شرح ذیل مى باشد
:
1 ـ بحار
الانـوار: این اثر مشهور ترین و مهمتریـن اثر علامه مجلسـى و اثر پـر بـار و بلنـد آوازه تـاریخ تشیع است که در 110 جلد تدوین شده است.
2 ـ کتاب مرات العقول
.
3 ـ آداب الحج
.
4 ـ آداب التجهیز الموات
.
5 ـ الاجازات
.
6 ـ ملاذ
الاخبـار فـى شـرح کتـاب تهذیب الاخبـار شیخ طـوسى .
7 ـ شـرح الاربعیـن حـدیث
... و دهها کتـاب دیگر .

لقب : علامه مجلسى پـس از رحلت پدر بزرگـوارش ، به جاى او در مسجد جامع اصفهان اقامه نماز جماعت مـى نمـود ایشان از زمان شاه عبـاس دوم تا زمان شاه سلطان حسیـن داراى مقام و قدرت مطلق دینى بود و تا آخرین روزهاى حیاتـش ایـن قدرت و نفـوذ همچنان رو به افزایـش و تعالـى مى رفت ، به همین مناسبت از جانب سلاطیـن صفـوى عنـوان شیخ الاسلامى که عالـى تریـن درجه روحانیت در آن عصر بـود به وى اعطا گردیـد.
دعاى خیر پدر
: از ملا محمد تقى مجلسى پدر علامه مجلسى نقل کرده اند که فرمـود : در یکـى از شبها بعد از نماز شب یک حالت خـوشـى به مـن دست داد که فهمیدم هر حاجتى از خدا بخـواهـم بر آورده مى شود و فکر کردم، در امـور دنیا و آخرت چه چیز از خـدا مسئلت بنمایـم ناگاه صداى گـریه محمـد بـاقـر از گهواره بلنـد شد. عرض کردم الهى به حق محمد و آل محمـد (صل الله علیه وآله) این طفل را مروج دیـن خـودت و نشر کننده احکام سید رسولانت قرار بده و او را موفق کـن به تـوفیقـاتـى که انتهایـى بـراى آن نبـاشـد, شکـى نیست که دعاى والـد در حق ایـن فرزنـد شایسته مستجاب و به درجات عالیه دست یافت.
وفات
: علامه محمد باقر مجلسـى آن محقق پـر کار و عالـم نامـدار پـس از عمرى پر برکت که سراسر وقف خدمتگزارى به علـم و دیـن و دانـش و فرهنگ در جهان اسلام گردید , عاقبت در سـن 73 سالگـى و در آخـریـن روزهاى ماه مبـارک رمضان سـال 1111 هـ.ق در شهر دانـش پـرور اصفهان، چشـم از جهان فرو بست و به سراى باقـى شتافت. پیکر پاک آن مرحـوم بعد از تشییع با شکوه در مسجد جامع اصفهان در جـوار پدر و خـانـدان دانشمنـد مجلسـى به خـاک سپـرده شـد.
منبع
:پایگاه اسلامی الشیعه

علامه مجلسی مجاهد راه علم و دانایی از جمله علمای عصر صفوی است که با وجود برخورداری از علوم عقلی آن را رها کرد و برای احیای علوم نقلی به آیات و روایات روی آورد.

محمد باقر مجلسی فرزند محمد تقی مجلسی در سال 1037 هجری برابر با حروف ابجد «جامع کتاب بحار الانوار» چشم به جهان گشود. وی در خاندانی رشد یافت که از نیمه قرن پنجم هجری به مذهب تشیع روی آورده و در قرن دهم و یازدهم از دانشمندان معروف زمان خود بودند. پدر بزرگ محمد باقر، ملا مقصود از دانشمندان با تقوا و از مروجین مذهب تشیع بود و به خاطر کلام زیبا و اشعار دلنشین در محافل و مجالس به «مجلسی» لقب گرفت.
محمد باقر در چهار سالگی به درس و بحث روی آورد و در چهارده سالگی از ملاصدرا اجازه روایت دریافت کرد. گذشته از این در مکتب دانشمندانی چون شیخ حر عاملی، ملامحسن استر آبادی، ملامحسن فیض کاشانی، ملاصالح مازندرانی تلمّذ کرده است، طوریکه گفته اند شمار اساتید وی به بیست و یک استاد می رسد.

علامه مجلسی در اندک زمانی بر دانش های صرف و نحو، معانی و بیان، لغت و ریاضی، تاریخ و فلسفه، حدیث و رجال، درایه و اصول، فقه و کلام مسلط شد و پس از فوت پدر به زعامت مسجد و مدرسه جامع اصفهان پرداخت. در درس او بیش از هزار طلبه حاضر می شدند. در مکتب این علامه عصر صفوی شخصیت های بزرگی از دانشمندان دانش آموخته اند که می توان از مولی ابراهیم جیلانی، ملامحمد باقر لاهیجی، ملا حسین تفرشی، عبدالحسین مازندرانی، سید عزیز الله جزایری، ملامحمد کاظم شوشتری و سید نعمت الله جزایری نام برد. سید مصلح الدین مهدوی در کتاب زندگینامه علامه مجلسی به نام 181 نفر از شاگردان وی اشاره کرده است.
علامه علاوه بر علم و دانش در عرصه سیاست نیز فعال بود و پس از فوت مرحوم ملا محمد باقر سبزواری در سال 1090 به منصب شیخ الاسلامی دست یافت. علامه در این سالها علاوه بر مبارزه علیه صوفیان با کشیشان دربار، بیگانگان، نمایندگان
مؤ
سسات و شرکت های غربی به مبارزه با بت پرستان پرداخت و خدمات شایانی به مذهب حقه جعفری کرد.
علامه مجلسی از جمله علمایی بود که سعی در ایجاد وحدت میان شیعه و سنی را داشت و این در خواسته وی از سلطان حسین صفوی هنگام تاجگذاری هویدا است.
وی از شاه خواسته بود طی فرمانی نوشیدن مسکرات، جنگ میان فرقه ها و کبوتر بازی را ممنوع اعلام کند.
در خواسته علامه مجلسی سه نکته ای که ملتهای بزرگ با آرمانهای متعالی را به زانو درمی آورد
، مورد توجه قرار گرفته و آن فساد، تفرقه و بی تفاوتی نسل جوان بود. نکته مهمی که در سیاست علامه در دربار به چشم می خورد، این است که در زمان شیخ الاسلامی ایشان هیچ برخوردی بین ایران و همسایگان اهل سنت رخ نداد و به هیچ یک از ولایتهای اهل تسنن ایران از سوی شیعیان تعدی نشد.آنچنان که مشهور است علاوه بر تربیت شاگردان کتابهای گرانبهای بسیاری تألیف کرده است؛ حق الیقین، عین الحیاة، حلیة المتّقین، حیوة القلوب. بسیاری دیگر از کتب فارسی و عربی که بر اساس نیاز مردم تحریر شده است که مشهورترین و معروفترین این کتابها که در حقیقت دایره المعارفی بزرگ درباره تشیع می باشد، کتاب بحار الانوار است که بالغ بر 100 جلد است. علامه در مسیر احیای علوم اهل سنت (ع) با وجود برخورداری از علوم عقلی آن را رها کرد و برای احیای علوم نقلی به آیات و روایات روی آورد که در آن زمان طلاب علوم دینی از آن دور مانده بودند و در اولین گام کتب اربعه را به درس و بحث حوزه های علمیه آن زمان کشاند. در گام بعدی با جمع آوری گهرهای گرانبهای اهل بیت که در اطراف و اکناف پراکنده بود در بحار الانوار جمع کرد.علامه در مقدمه بحارالانوار چنین می نگارد:

«در آغاز کار به مطالعه کتاب های معروف و متداول پرداختم و بعد از آن به کتاب های دیگری که در طی اعصار گذشته به علل مختلف متروک و مهجور مانده بود رو آوردم. هر جا که حدیث نسخه حدیثی بود سراغ گرفتم و به هر قیمتی که ممکن شد بهره برداری می کردم. شرق و غرب را جویا گشتم تا نسخه های بسیار گردآوری نمودم. در این مهم دینی جماعتی از برادران مذهبی مرا یاری نمودند و به شهرها و قصبه ها و بلاد دور سر کشیدند تا به فضل الهی مصادر لازم را بدست آوردند ... بعد از تصحیح و تنقیح کتاب ها بر محتوای آنها واقف شدم، نظم و ترتیب کتاب ها را نامناسب دیدم و دسته بندی احادیث را در فصل ها و ابواب متنوع راهگشای محققان و پژوهشگران نیافتم، از این رو به ترتیب فهرستی همت گماشتم که از هر جهت جالب و مفید باشد. در سال 1070 هجری این فهرست را ناتمام رها کردم و از فهرست بندی سایر کتاب ها دست کشیدم که اقبال عمومی را مطلوب ندیدم و سران جامعه را فاسد و نامطبوع دیدم....

ترسیدم که در روزگاری بعد از من باز هم نسخه های تکثیر شده من در طاق نسیان متروک و مهجور شود و یا مصیبتی از ستم غارتگران زحمات مرا در تهیه نسخه ها بر باد دهد، لذا راه خود را عوض کردم- از خدا یاری طلبیدم- و به کتاب بحارالانوار پرداختم.
... در این کتاب پربار قریب 3000 باب طی 48 کتاب علمی خواهید یافت که شامل هزاران حدیث است، شما در این کتاب برای اولین بار با نام برخی از کتاب ها آشنا می شوید که سابقه علمی ندارد و طرح آن کاملا ً تازه است.
پس ای برادران دینی که ولایت امامان را در دل و ثنای آنان را بر زبان دارید به سوی این خوان نعمت بشتابید و با اعتراف و یقین کتاب مرا دست به دست ببرید و با اعتماد کامل به آن چنگ بزنید و از آنان نباشید که آنچه را در دل ندارند بر زبان می آورند.»
اما فرصت کم و مشاغل زیاد او مانع از آن شد که به تصحیح روایات بپردازد. به همین علت در مقدمه چنین نگاشت:

«در نظر دارم که اگر مرگ مهلت دهد و فضل الهی مساعدت نماید، شرح کاملی متضمن بر بسیاری از مقاصدی که در مصنفات سایر علما باشد بر آن (بحارالانوار) بنویسیم و برای استفاده خردمندان، قلم را به قدر کافی پیرامون آن به گردش درآورم.»
علامه مجلسی قدرت تصحیح روایات و احادیث را به خوبی دارا بود
، همان گونه که این قدرت و ژرف نگری خود را در مراه العقول به نمایش گذارده است.

علامه بزرگوار سرانجام در 27 رمضان 1110 هجری قمری در زمان شاه سلطان حسین صفوی و در سن هفتاد و سه سالگی در اصفهان درگذشت و در جامع عتیق اصفهان، در جوار مرقد پدر بزرگوارش، جایی که امروزه «بقعه مجلسی» خوانده می شود، به خاک سپرده شد.

منبع استفاده :  http://www2.irib.ir/occasions/majlesi/majlesi.htm

 




موضوع مطلب : روابط عمومی و مناسبتها


پنج شنبه 87 مرداد 24 :: 3:8 عصر ::  نویسنده : تقی عابدی

 لطفا کمی صبر کنید

عکس و تصاویر زیبایی از وبلاگنویسان عاشق پیرامون مولا و مقتدایشان

 آقا حجت بن الحسن عسکری ، ابا صالح المهدی ارواحنا لتراب مقدمه الفدا

به مناسبت نیمه شعبان

 

نیمه شعبان در خمینی شهر

نیمه شعبان در خمینی شهر

نیمه شعبان در خمینی شهر 

نیمه شعبان در خمینی شهر

خمینی شهر  

خمینی شهر

خمینی شهر  

  

 

 

  

 

 

 




موضوع مطلب : روابط عمومی و مناسبتها


دوشنبه 87 تیر 31 :: 6:44 عصر ::  نویسنده : تقی عابدی

 این بار در جمع معتکفین مسجد جامع حضرت امام خمینی (ره) اندآن

در شهر ذریه حضرت زهرا (س) یعنی خمینی شهر

حاضر شدیم و گزارش تصویری آماده کرده ایم که تقدیم شما عزیزان می نماییم

لطفا کمی صبر کنید  

 

بنر تبلیغاتی اعتکاف    

 امام جماعت مسجد جامع امام خمینی (ره) اندآن حجت الاسلام امام زاده

امام جماعت مسجد امام حجت الاسلام اصغری 

امام جمعه محبوب خمینی شهر - حجت الاسلام میردامادی  

حضور فرماندار محترم شهرستان جناب آقای شریفیان  

حضور آیت الله کمیلی در جمع معتکفین   

حضور حجت الاسلام جلالی در جمع معتکفین  

حضور حجت الاسلام موسوی در جمع معتکفین  

مرثیه سرایی ویژه جشن ولادت امیر المومنین (ع) 

حضور خانواده معظم شهدا در جمع معتکفین 

اعتکاف نوجوانان عزیز در مسجد 

اعتکاف جوانان عزیز در مسجد 

اعتکاف روشندلان عزیز و ارجمند در مسجد 

قرآن کریم به خط بریل ( نابینایان) 

اعتکاف جوانان خداشناس و عزیز در مسجد 

برگزاری اجماعات گوناگون مذهبی در بین معتکفین 

اعتکاف بزرگسالان در مسجد   

موذن مسجد امام - حاج آقا مرتضی  

معتکفین و میهمانان مسجد امام 

حاج برات مسوول ثبت نام، معتکفی در جمع معتکفین 

استراحتی دلچسب پس از اعمال ام داود 

اعتکاف  انس بیشتر با فرآن کریم 

مداح اهل بیت - کرمی  

حضور عزاداران حضرت زینب در جمع معتکفین  

گروه پشتیبانی اعتکاف  

گروه پشتیبانی اعتکاف

گروه پشتیبانی اعتکاف

حضور نوجوانان عزیزدر اعتکاف




موضوع مطلب : روابط عمومی و مناسبتها


نوشتاری از حضرات آیات مکارم شیرازی و صافی گلپایگانی

http://www.hawzahnews.com/showdata.aspx?dataid=979
تجلیل از مقام شامخ حضرت ابوطالب علیه‌السلام ضرورتی فراموش‌شده

در آستانه سالروز ارتحال بزرگ شخصیت تاریخ اسلا‌م حضرت ابوطالب علیه‌السلا‌م و بنا به درخواست ستاد بزرگداشت آن حضرت، نوشتارهای جداگانه‌ای به قلم حضرات آیات مکارم شیرازی و صافی گلپایگانی در تجلیل از مقام والا‌ی عموی بزرگوار پیامبر اکرم صلی‌اللّه‌علیه‌وآله نوشته شده است.

آیةاللّه العظمی مکارم شیرازی

در تاریخ اسلا‌م کمتر کسی را می‌یابیم که مانند ابوطالب در دفاع از اسلا‌م در روز غربت آن کوشیده باشد، و اگر حمایت‌های بی‌دریغ آن بزرگوار نبود، درخت نوپای اسلا‌م به ثمر نمی‌نشست.

ابوطالب در سخت‌ترین حالا‌ت پیامبر صلی‌اللّه‌علیه‌وآله و مسلمین; یعنی در آن سه سال که آنها در دره مخصوصی نزدیکی خانه خدا که بعداً به <شعب ابی‌طالب> معروف شد در محاصره دشمن بودند، مانند پروانه، گرد شمع وجود پیامبر صلی‌اللّه‌علیه‌وآله می‌چرخید و با تمام وجودش در حفظ او می‌کوشید.

هر شب محل خواب و استراحت پیامبر صلی‌اللّه‌علیه‌وآله را عوض می‌کرد و فرزند دلبندش علی علیه‌السلا‌م را در جای او می‌خوابانید و به او می‌فرمود: من تو را فدای فرزند عبداللّه (یعنی پیامبر صلی‌اللّه‌علیه‌وآله) نمودم.

او از همان کودکی، به سبب امارات و نشانه‌های روشن، به آینده پیغمبر اسلا‌م صلی‌اللّه‌علیه‌وآله پی برده بود و در حفظ و حراستش از کینه دشمنان، سخت می‌کوشید و در واقع از موءمنان به پیامبر اسلا‌م صلی‌اللّه‌علیه‌وآله قبل از نبوتش بود، حتی در زمانی که پیامبر، کودک شیرخواری در قنداقه بود به وسیله او از خاندان باران طلبید و خشکسالی سرزمین مکه برطرف گردید.

و شعر معروف

وابیض یستسقی الغمام بوجهه

ثمال الیتامی عصمة للا‌رامل

که ابوطالب بعدا سروده و بسیاری از دانشمندان شیعه و اهل سنّت، آن را در کتاب‌های خود به عنوان یادگار آن زمان نقل کرده‌اند، گواه روشن همین امر است.

او بارها و بارها، در شعر و نثرش ایمان محکم خود را نسبت به پیامبر اسلا‌م صلی‌اللّه‌علیه‌وآله ظاهر ساخت ولی دورافتادگان از خدا و پیامبر اسلا‌م صلی‌اللّه‌علیه‌وآله بزرگترین تهمت را به آن حضرت زدند و گفتند: ابوطالب کافر از دنیا رفت! و به این ترتیب کینه‌هایی را که نسبت به فرزندش علی علیه‌السلا‌م داشتند نسبت به پدر بروز دادند و تمام شواهد تاریخی را نادیده گرفتند.

اگر جز این شعر معروف ابوطالب در مدح پیغمبر اکرم صلی‌اللّه‌علیه‌وآله در دست نبود، کافی بر بطلا‌ن این تهمت ناورا بود، آنجا که می‌گوید:

قد اکرم اللّه النبی محمدا

فاکرم خلق اللّه فی الناس احمد

و شق له من اسمه لیجلّه

فذو العرش محمود و هذا محمد!

مرحوم علا‌مه امینی در جلد هفتم کتاب نفیس الغدیر این شعر را از منابع اهل سنّت نقل می‌کند; شعری که صریح در ایمان به نبوت آن حضرت در حد اعلا‌است.

به هر حال ابوطالب هم‌چون فرزندش علی علیه‌السلا‌م مظلوم است، مظلوم بزرگ تاریخ اسلا‌م بر اثر ظلم کج‌اندیشان اموی صفت.

و بسیار خوشوقتیم که گروهی از پاکبازان و مومنان صالح به پا خواستند و این مراسم بزرگداشت را برای ابوطالب گرفتند تا گرد و غبار جاهلیت و تعصب‌های اموی را از چهره تابناک این مدافع بزرگ اسلا‌م بزدایند و گامی بزرگ در راه معرفی این فدایی اسلا‌م و پیامبر صلی‌اللّه‌علیه‌وآله بردارند.

خوشبختانه در این اواخر، کتاب‌های متعددی در بیان شخصیت و ایمان ابوطالب از سوی دانشمندان شیعه نگاشته شده است که زوایایی از زندگی و ایمان محکم او را به اسلا‌م روشن می‌سازد. اینجانب به سهم خود از همه کسانی که در این راه تلا‌ش و کوشش کرده‌اند تشکر می‌کنم و امیدوارم گامی که امسال برای بزرگداشت بنده صالح خدا، مدافع سرسخت اسلا‌م و پیامبر اسلا‌م صلی‌اللّه‌علیه‌وآله در روزهای غربت یعنی حضرت ابوطالب، پدر والا‌مقام امیرالمومنین علی علیه‌السلا‌م برداشته شده، سرآغاز تلا‌ش بیشتری در این راه باشد، تا غافلا‌ن را بیدار و دشمنان اهل‌بیت علیهم‌السلا‌م را رسوا سازد.




موضوع مطلب : روابط عمومی و مناسبتها


‌آیةاللّه العظمی صافی گلپایگانی

بر حسب آن‌چه در مصباحین (مصباح شیخ و مصباح کفعمی) از ابن عیاش موœلف کتاب نفیس مقتضب‌الا‌ثر فی الا‌ئمة الا‌ثنی عشر، منقول است وفات آن حضرت در روز 26 رجب سال 10 بعثت که به عام‌الحزن نامیده شده، اتفاق افتاده و بر حسب آن‌چه از ابن منده در کتاب المعرفة نقل شده، سه روز قبل از وفات حضرت خدیجه سلا‌م‌اللّه‌علیها واقع شده که با توجه به این‌که وفات آن معظّمه در روز دهم ماه مبارک رمضان بوده پس روز هفتم ماه رمضان روز وفات حضرت ابوطالب علیه‌السلا‌م می‌باشد.

حضرت ابوطالب علیه‌السلا‌م از اول شروع و ظهور این دین حنیف، یگانه کسی بود که آن را تحت حمایت گرفت، همان بزرگمرد ارجمندی که از اجتماع قریش و نقشه‌ها و تهدیدات و قطع روابط و آزار و اذیت ایشان بیم نداشت و تا زنده بود با خلوص نیت، از پیامبر اسلا‌م صلی‌اللّه‌علیه‌وآله حمایت کرد و به او گفت: اذهب یابن اخی فقل ما احببت فواللّه لا‌اسلمک لشیء ابداً (1) ای پسر برادرم برو و هرچه دوست داری بگو; به خدا سوگند تو را در هیچ پیش‌آمدی تنها نمی‌گذارم.

از حضرت امام محمد باقر علیه‌السلا‌م روایت شده است: اگر ایمان ابی‌طالب را در یک کفه ترازو و ایمان این خلق را در کفه دیگر گذارند، ایمان او سنگین‌تر خواهد بود. (2) مقام آن حضرت چنان رفیع بود که پیامبر صلی‌اللّه‌علیه‌وآله در مصیبتش گریان شد و بسیار اندوهناک گردید و جبین راست او را چهار مرتبه مسح فرمود و جبین چپش را سه مرتبه مسح کرد، سپس فرمود: ای عم! در صغیری پرورشم دادی و در یتیمی کفالتم نمودی و در کبیری یاری‌ام کردی، خدا به تو در برابر یاری من پاداش نیکو دهد. پیامبر صلی‌اللّه‌علیه‌وآله پیشاپیش جنازه او می‌رفت و می‌فرمود: صله رحم کردی و جزای نیکو گرفتی (3)

در سیره ابن هشام از محمد بن اسحاق نقل شده است که: پس از وفات ابوطالب، قریش، بر پیامبر صلی‌اللّه‌علیه‌وآله مرارت‌هایی رساندند که در حیات ابوطالب جراءت انجام آن را نداشتند. از پیامبر صلی‌اللّه‌علیه‌وآله روایت شده است که فرمود: ما نالت منی قریش شیئاً اکرهه حتی مات ابوطالب (4) قریش به چیزی که از آن کراهت داشته باشیم دست نیافتند; تا وقتی ابوطالب وفات کرد.

سال وفات دو یار دیرین پیامبر صلی‌اللّه‌علیه‌وآله حضرت ابوطالب و حضرت خدیجه ام المومنین علیهما‌السلا‌م عام‌الحزن نام گرفت. ابوطالب، چهل و دو سال در نهایت وفا و صمیمیت و فداکاری به کفالت و حمایت و یاری پیامبر صلی‌اللّه‌علیه‌وآله پرداخت. او مانند پدری رئوف و همسر مکرمه‌اش - فاطمه بنت اسد - چون مادری مهربان، به خدمت رسول خدا قیام و اقدام کردند; او را از فرزندان خود بیشتر دوست می‌داشتند و بهتر پذیرایی می‌کردند.

ابوطالب، سید بطحاء، پیر قریش، و رئیس مکه و قبله قبیله بود. ایشان جمیع فضایل اخلا‌قی را دارا بودند. همه به او احترام می‌گذاشتند و شخصیت و مکارم اخلا‌قش را می‌ستودند.

کان ابوطالب علیه‌السلا‌م شیخاً جسیماً وسیماً علیه بهاء الملوک و وقارالحکماء (5) ابوطالب، پیرمردی تنومند و زیبا بود که در رخساره او ظرافت پادشاهان و وقار حکیمان دیده می‌شد.

از  اکتم بن صیفی حکیم معروف عرب، پرسیدند: حکمت و ریاست و حکم و سیادت را از که آموختی؟ گفت: از حلیف علم و ادب، سید عجم و عرب، ابوطالب بن عبدالمطلب.

به طور قطع، بر همه امت اسلا‌م لا‌زم و واجب است که قدر خاندان ابوطالب را بدانند و خدمات و رنج و مصائب آنان را در یاری پیامبر صلی‌اللّه‌علیه‌وآله، نصرت دین و اعتلا‌ی کلمه توحید فراموش ننمایند.

هیچ خانواده‌ای به اندازه این خاندان، به اسلا‌م و پیامبر اسلا‌م صلی‌اللّه‌علیه‌وآله خدمت نکرده و خدمات هیچ کس به اندازه خدمات آنان برای دین اسلا‌م سودمند و با ارزش نبوده است. هنگامی که همگان، پیامبر صلی‌اللّه‌علیه‌وآله را تنها گذاشته بودند و دفع خطر از اسلا‌م و جان پیامبر صلی‌اللّه‌علیه‌وآله فقط با فداکاری و ایثار جان میسّر بود، این خانواده در دشواری‌ها و سختی‌ها، پیامبر صلی‌اللّه‌علیه‌وآله را چنان یاری دادند که بهتر از آن برای کسی مقدور نبود.

خانواده‌ای که سال‌ها پیامبر صلی‌اللّه‌علیه‌وآله عضو آن بود و محیط آرام و سرشار از صفا و وفا، تقوا و فضیلت، شرافت و صداقت و امانت آن، پیامبر صلی‌اللّه‌علیه‌وآله را در برگرفته بود.

آری، حق ابی‌طالب و همسر محترمه‌اش - فاطمه -سومین بانوی اسلا‌م، و فرزند مجاهد و مهاجرش <جعفر طیار> و دیگر فرزند عزیز و گرامی وی، یگانه قهرمان غزوات و فاتح بزرگ و سردار نامی اسلا‌م، به دین اسلا‌م از هر کس بیشتر است. در تاریخ یاران پیامبر صلی‌اللّه‌علیه‌وآله کسی را جز ابوطالب نمی‌شناسیم که مدت چهل و دو سال به آن حضرت در خلوت و جلوت (میان جمع) و داخل منزل و خارج، خدمت کرده باشد و در عین حال، بهترین یار و حامی او باشد. به خصوص بعد از بعثت، ابوطالب با ثبات و استقامت بی‌نظیر از پیامبر صلی‌اللّه‌علیه‌وآله پشتیبانی کرد و او را یاری رساند. اگر ابوطالب از آن حضرت حمایت نمی‌کرد و او را تنها می‌گذاشت، یا - العیاذباللّه - چون دیگران به مخالفت با آن حضرت برمی‌خاست و رسالتش را تکذیب می‌کرد و استهزا و مسخره می‌نمود، به طور یقین، دین اسلا‌م در آغاز کار اگر با شکست روبه‌رو نمی‌شد، حداقل تا مدتی از حرکت و پیشروی باز می‌ماند.

همان‌طور که اگر در جنگ خندق حضرت علی علیه‌السلا‌م -فرزند ابوطالب- به میدان نمی‌رفت و با عمربن‌عبدود -آن پهلوان و رزمنده و دلا‌ور مشهور- پیکار نمی‌کرد و او را از سر راه مسلمانان برنمی‌داشت، پیش‌بینی آینده اسلا‌م برای ما دشوار بود. در صورتی که ابوطالب از همان ابتدا دست از حمایت پیامبر صلی‌اللّه‌علیه‌وآله برمی‌داشت و او را به دشمنان واگذار می‌کرد و یا در مقابل او مخالفت و عداوت پیشه می‌نمود، پیش‌بینی سرنوشت اسلا‌م بعید می‌نمود; و حداقل در این صورت مشکلا‌ت و موانع پیشرفت دین خدا و مصائب پیامبر صلی‌اللّه‌علیه‌وآله صدچندان شده و پیامبر عزیز خدا صلی‌اللّه‌علیه‌وآله گرفتار رنج‌ها و فشارهای بسیار شدیدتری می‌گشت. به شهادت تاریخ، حمایت ابی‌طالب، راه را برای پیشرفت آیین جدید باز کرد و می‌توان گفت: تا›ثیر حمایت او نه تنها از نصرت دین پیامبر صلی‌اللّه‌علیه‌وآله توسط شهدای بدر و احد و حتی برادرش حمزه علیه‌السلا‌م کمتر نیست، بلکه با دقت و تا›مل در تاریخ در می‌یابیم که حمایت ابوطالب از جانبازی و فداکاری آنان در حفظ دین موœثرتر بوده است.

دشمنان دین جدید، از حمایت‌هایی که توسط ابی‌طالب از پیامبر صلی‌اللّه‌علیه‌وآله صورت می‌گرفت، بیم داشتند و ابوطالب را یگانه مانع بزرگ اجرای نقشه‌های ضد اسلا‌می خود می‌دیدند.

ابوطالب و خاندانش همه چیز محمد صلی‌اللّه‌علیه‌وآله بودند; خودش که از موءمنین واقعی و حامی و نگهبان محمد صلی‌اللّه‌علیه‌وآله بود، زن و دخترش ام هانی و - فرزندان وی علی و جعفر- امت و یار و سرباز و مدافع محمد صلی‌اللّه‌علیه‌وآله بودند.

در نهایت چنانچه ابن‌ابی‌الحدید در اشعار خود سروده، می‌توان گفت: اگر ابوطالب و فرزندش علی علیه‌السلا‌م نبودند، دین بر پا نمی‌شد. ابوطالب در مکه، و علی علیه‌السلا‌م در یثرب، پیامبر صلی‌اللّه‌علیه‌وآله را یاری رساندند. ابوطالب در آغاز از پیامبر حمایت کرد و کفالت ایشان را بر عهده گرفت و علی علیه‌السلا‌م کاری را که ابوطالب در یاری دین خدا شروع کرد به پایان رساند; پس عجب نیست که پیامبر صلی‌اللّه‌علیه‌وآله در مرگ او، آن همه محزون و اندوهناک گردید.

فقدان وی، جبهه مسلمانان را شکسته و بی‌پناه کرد و در نهایت یکی از علل لزوم هجرت، همین مرگ او بود; زیرا با مرگ او مسلمانان و شخص پیامبر صلی‌اللّه‌علیه‌وآله یگانه حامی خویش را از دست دادند و دشمنان در برابر آنها جسور و گستاخ گردیدند. فرحمه‌اللّه و ارضاه و شکرها علیه و جزی‌اللّه عن نبیه و عن امته خیر جزاء.

پی‌نوشت‌ها

-1 مناقب آل ابی‌طالب /1 53

2. شرح نهج‌البلا‌غه ابن‌ابی‌الحدید 4 /338، چاپ مصر

3. ر.ک:تاریخ یعقوبی و منتهی‌الا‌مال و ...

4. الغدیر 7 / 276

5. احتجاج، ح1 ص 242.

روایت شد که مَثل ابوطالب(ع)، مَثل اصحاب کهف است. او ایمان خود را پنهان کرد تا بتواند پیامبر(ص) را نصرت کند و شر کفار قریش را از آن حضرت دور گرداند. هم چنین روایت شد که نور وی، خاموش کند تمام نورهای خلایق را، مگر نور پنج تن معصوم(ع) را و اگر گذاشته شود ایمان ابوطالب(ع) در کفه ترازویی و ایمان سراسر مردم در کفه دیگر، هر آینه ایمان او رجحان و زیادتی پیدا می کند و امیرمنان(ع) دوست می داشت که اشعار پدرش ابوطالب(ع) روایت و تدوین گردد و می فرمود: بیاموزید اشعار وی را و به فرزندان خویش تعلیم کنید. زیرا آن بزرگوار بر دین خدا بود و در اشعارش علم و آگاهی بسیار است. http://majid45.blogfa.com/post-501.aspx


موضوع مطلب : روابط عمومی و مناسبتها


تکریم تو رسالت ماست    

سید عبدالحمید کریمی

اندوه فراق تو، از جان پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم کاست و شرحه شرحه‏های قلبش، نمک سود این مصیبت شد.

خدا می‏داند که ترکه‏های این غم، با سینه رسول خدا چه کرد که «ابوطالب» بزرگ حامی مرام و آیین خویش را از کف داده بود.

پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم ازا بوطالب، بوی پدر را استشمام می‏کرد و چتر حمایت او بی‏درنگ و پیوسته، بر سر سفیر هدایت، سایه گستر بود.آیا کسی هست که پیامبر را تسلیت گوید؟! آخر صاحب عزای این مصیبت، پیش از علی علیه‏السلام ، پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم است،

این صدای مویه‏های سوزناک پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم است که در گلوی سوخته زمان جاری است.این غریبانه‏های پیامبر است که در سوگ ابوطالب می‏تراود و تا همیشه جاری است.پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم هرگز از یاد نخواهد برد که به قدری او را دوست داشتی که همیشه می‏خواستی با او باشی و با دست نوازش بر سر و رویش نگذاری درد یتیمی، گزندی به او رساند.

رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم هرگز به تند باد نسیان نخواهد سپرد که در توفان هجمه‏های مشرکین، به پروردگار کعبه سوگندیاد کردی که دست از حمایتش برنخواهی داشت تا مأموریّت الهی‏اش را به پایان رساند.آخر مگر می‏شود از یاد برد آن همه نجابت تو را که در تصدیق رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم به فرزندت علی علیه‏السلام ـ که اسلام آورده بود ـ فرمودی: «از محمّد صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم جدا مشو که البته تو را جز به خیر و سعادت دعوت نکرده استتو را دوست داریم و به تو عشق می‏ورزیم که هم پدر مقتدای نخستین‏مان امام علی علیه‏السلام هستی و هم برای بشیر رحمت خدا و سفیر هدایتمان پدری کرده‏ای.

پس تو پدر دو نور بوده‏ای که بر عرش خدا آویخته‏اند و گوشواره‏های آسمان، پیش از آفرینش بوده‏اند. تکریم تو، رسالت ماست؛ که مایه جلب دوستی خدا و محبت پیامبر و مهربانی علی علیه‏السلام خواهد بود. ما هم از یاد نخواهیم برد ستاره‏های روشن فداکاری‏ها و حمایت‏های تو از رسول گرامی اسلام را، آن‏جا که در محاصره سه ساله پیامبر و یارانش در شعب ابوطالب، هر شب، فرزندت علی علیه‏السلام را بر بستر پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم می‏خواباندی تا اگر قریش به ناگاه حمله کنند، جوان رعنای تو به جای پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم کشته شود و جانِ عزیز فرستاده خدا، گزندی نبیند.

یاد تو را همیشه گرامی خواهیم داشت تا نجابت و شرف، تعظیم و تکریم گردد و روح پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم از ما راضی و خشنود گردد.

ابوطالب قبله قبیله

محمد کامرانی اقدام

ابوطالب بودی و سید بطحا.بزرگ قریش بودی و قبله قبیله.

آن هنگام که آفتاب رسالت پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم طلوع کرد و همه از محمد صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم بریده بودند و اسلام، غریب و تنها مانده بود، تنها تو بودی که از حال رنجور و خسته پیامبر آگاه بودی.

تنها تو بودی که مرهم پنهان‏ترین اشک‏های پیامبر بودی.تنها تو بودی که از راه باریکه ستاره دنباله‏دار اشک، به دنبال پیامبر می‏دویدی و می‏گفتی: «برو پسر برادرم و هر چه دوست می‏داری بگو؛ به خدا سوگند تو را در هیچ پیش آمدی وا نمی‏گذارم».

تنها تو بودی که فرزندت علی علیه‏السلام را به فداکاری و جان‏بازی در راه آسایش پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم امر می‏نمودی و وصیت.

ابوطالب! نامت آرام‏بخش زخم‏های پیامبر بود و در گوشه گوشه خلوت نگاه پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم رد پای مهربانی تو موج می‏زد و موج.

پدری بودی با عاطفه و صحابه‏ای بودی صادق؛ صادق‏تر از صبح برآمده از مکّه.چهل و دو سال ایستادی و وفاداری را با ذره ذره خویش نشان آفتاب مهر محمد صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم دادی.

چهل و دو سال، پا به پای پیامبر شکفتی و شکستی. چهل و دو سال، همه همهمه‏ها و هراس‏ها را زیر سؤال بردی و تنها به نگاهِ پیامبر جواب دادی و جرأت را با حنجره سالخورده خویش فریاد زدی.قبله قبیله بودی، امّا وقتی باور بارانی پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم در وجودت بارید، قبله‏ات عشق شد و عشق.آن زمان که همه از بیراهه‏ها راه می‏بریدند و اسلام غریب و تنها، هدف هیاهوی هزار دستان هزار رنگ بود، صدای تو جانی تازه بر پیکر پیامبر دمید.ابوطالب! این تو بودی که حضورت، دل‏گرمی یاران بود و نَفَسَت برآمده از عطر شکفتن گل‏های محمدی صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم .

لبانت در بارانِ نرم و پیوسته بهاری، گلستانی بود که به پوست خشک جاهلیت رایج جوانه زد و رویید. شانه‏هایت امتدادی بود که پیامبر می‏توانست به آن تکیه کند و در پناه آن، یادآور مهربانی تو باشد و از جان گذشتگی تو.و عالم الحزن، ناگهان‏ترین نگرانی پیامبر بود که داغ‏های همیشگی را به او بخشید.عالم الحزن، یک سال نبود، که یک عمر اندوه بود و دنیایی درد.عالم الحزن، کوچ مهربانی بود و غروب دل گرمی‏ها.

عالم الحزن، سال ازدحام دل تنگی بود و ازدیاد خون دل خوردن، سال سکوت کلمات بود و سال شیون شکوفه‏ها.

عالم الحزن، سال هجرت تبسّم‏های پیامبر بود و سال آوارگی صبر و بی‏خانمانی تحمل که:

«شد در دل ما به دولت عشقت  غم خانه نشین و صبر آواره»عالم الحزن سال پژمردن آفتاب امید بود و افسرده شدن آفتاب‏گردان‏ها.

عالم الحزن، سال غروب دل خوشی‏های ساده پیامبر بود؛ سالی که آفتاب عمر ابوطالب، بوسه بر بام بهار زد و کوچید.

چون آفتاب او به لب بام بوسه زد                 خون شفق ز دیده گردون شد آشکار»




موضوع مطلب : روابط عمومی و مناسبتها


وفات حضرت «ابوطالب» عموی گرامی پیامبر اسلام (ص)

رهروِ راه‏گشا

http://www.hawzah.net/Hawzah/Magazines/MagArt.aspx?id=39076

هفتم رمضان، یادآور عروج بزرگ حامی پیامبرگرامی اسلام، حضرت ابوطالب علیه‏السلام است؛ مردی که در عمر سراسر تلاش و مجاهدت خود، با ایمانی راستینْ خدمات ارزنده‏ای در شکل‏گیری نظام نوپای اسلام، ارزانی داشت. سال دهم بعثت، سال حزن و اندوه پیامبر بود که یکی از دلایل این اندوه، از دست دادن عموی بزرگ‏وار ایشان است. یادش جاودان.

ولادت: 75 سال پیش از بعثت پیامبر، کودکی در شهر مکه به دنیا آمد که او را «عبدمناف» نامیدند. پدر او عبدالمطلب، رئیس مکه و بزرگ خاندان قریش، در آقایی و سروری، بر همه مردم شهر برتری داشت.کودک نورسیده او، همان عموی گرامی پیامبر اسلام بود که پس از ازدواج و تشکیل زندگی، خود نیز صاحب فرزند شد و با نام اولین‏کودکش یعنی «طالب» او نیز با کنیه «ابوطالب» مشهور گشت.

آینه تمام‏نمای پدر: عبدالمطلب، رئیس مکّه، دوازده پسر داشت که هر یک دارای ویژگی‏های خاص خود بودند، ولی از میان برادران، کسی که بیش از همه صفات و ویژگی‏های پدر را به ارث برده و خود را آینه تمام نمای او ساخته، ابوطالب بود. او به دلیل شخصیت والا و ممتازش، پس از فوت پدر، جانشین او گشت و تمام مسئولیت‏های او نیز به این جوان صالح و پرهیزکار سپرده شد.

ویژگیها: شایستگی ابوطالب در خدمت به مردم، رسیدگی به محرومان و پذیرایی از حاجیانِ کم‏درآمد، محبوبیت او را در میان مکّیان افزایش می‏داد.

تدبیر و هوشیاری او در بسیاری از مواقع، اوضاع ناآرام مکه را بهبود می‏بخشید و اختلاف میان مردم را کاهش می‏داد. ساکنان این شهر بزرگ او را با القابی چون «شیخ قریش» و «بزرگ حجاز» می‏خواندند و حکم او را در میان خود می‏پذیرفتند.ابوطالب، سیاست مداری توانا و در عین حال مهربان و مردم دار بود که هم اشراف قریش به او احترام می‏گذاشتند و هم محرومان و ستم دیدگان در کنار او به آرامش و امنیت می‏رسیدند. ذوق شاعری و حماسه سرایی ابوطالب، از دیگر ویژگی‏های او بود که از اندیشه بلند این مرد بزرگ نشان داشت. کسانی که در آثار او مطالعه و تحقیق کرده‏اند، روح تقوا و یکتاپرستی را در اشعار نغز و شیوای او دیده‏اند و بر اندیشه الهی و فطرت خدایی‏اش مُهر تأیید می‏زنند.

ازدواج: دختری را که ابوطالب برای همسریِ خود برگزید، فاطمه بنت اسد بود که از زنان مسلمان صدر اسلام نیز به شمار می‏آید. نسبت او و ابوطالب، به «هاشم بن عبدمناف» بزرگ خاندان بنی هاشم می‏رسد که بیانگر نژاد مشترک و اصالت خانوادگی این زوج جوان است.

ابوطالب از فاطمه صاحب شش فرزند شد که پسران او با نام‏های «طالبِ»، «عَقیل»، «جعفر» و «علی» علیه‏السلام هستند و «امِ‏هانی» کنیه یکی از دخترانش به نام «فاخته» است و «جُمانه» دختر کوچک ابوطالب نیز فرزند ششم اوست.

سرپرستی ازرسول اللّه‏: فاطمه بنت اسد می‏گوید: زمانی که عبدالمطلب در بستر مرگ قرار گرفت، بازماندگانش را فراخواند و آنان را به سرپرستی محمد صلی‏الله‏علیه‏و‏آله سفارش کرد.

فرزندان او که محمد را باهوش‏تر و داناتر از خود می‏دانستند، حق انتخاب را به این کودک هشت ساله واگذار کردند. محمد هم نیک به عموها و عمه‏های خویش نگریست و سپس از جا برخاست و کنار ابوطالب نشست. رئیس قریش نیز از این انتخاب راضی و خشنود گشت و خطاب به ابوطالب گفت: «به شخصیت و امانت داری تو اطمنیان دارم. برای محمد همان گونه باش که من برای او بودم».

نگین رسالت: ابوطالب، خود شخصا تربیت پیامبر اسلام صلی‏الله‏علیه‏و‏آله را به عهده گرفت و از سپردن او به دیگران خودداری کرد؛ چرا که او با تحقیق و مطالعه در کتاب‏های آسمانی، دریافته بود که این کودک یتیم، همان نگینِ رسالت است که باید تا زمان بعثت از آسیب کافران و گزند جاهلان در امان باشد. از این رو ابوطالب در نگه‏داری از محمد صلی‏الله‏علیه‏و‏آله بیش از فرزندان خویش می‏کوشید.می‏گویند که ابوطالب هنگام صرف غذا، به فرزندانش می‏گفت: «صبر کنید تا فرزندم محمد هم بیاید» و تنها وقتی آن حضرت می‏آمد، به دیگران اجازه می‏داد دست به طرف غذا ببرند چنان که خود به برادرش عباس گفته بود: «ساعتی محمد را از خود جدا نمی‏کنم و در تمام اوقات با او هستم».

ابوطالب در تمام سال‏های زندگی، محبت و فداکاری خویش را از محمد صلی‏الله‏علیه‏و‏آله دریغ نمی‏کرد و او را چون جان خویش عزیز و محترم می‏دانست.

 

 




موضوع مطلب : روابط عمومی و مناسبتها


دفاع از رسول خدا: ابوطالب علیه‏السلام بزرگ مکه بود و به نیکی دریافت که دیر یا زود رشته‏های دوستی و مهربانی بین حضرت محمد صلی‏الله‏علیه‏و‏آله و قبیله قریش از بین خواهد رفت و سرانجام، دعوت پیامبر به دین اسلام و اصرار جاهلان به پرستش بت‏ها، موجب جنگ و دشمنی بین آن‏ها خواهد شد. او یادگار برادر را همه‏جا تحت حمایت خویش نگه می‏داشت و در برابر عیب‏جویی و آزار مشرکان از او دفاع می‏کرد؛ چنان‏چه روزی سران قریش ـ که حضرت محمد صلی‏الله‏علیه‏و‏آله را در همان جوانی، مخالف آیین خود می‏دانستند ـ با نیرنگی از پیش طراحی شده به دیدار ابوطالب رفتند و «عَمارَةِ بنِ وَلید» را که جوانی خوش سیما بود، جهت فرزندی به ابوطالب پیشنهاد کردند تا در مقابل وی، محمد صلی‏الله‏علیه‏و‏آله را به آن‏ها بسپارد. ابوطالب در حالی که از این نقشه سخت ناراحت شده بود، آن‏ها را از منزل خویش بیرون راند و به دلیل این پیشنهاد زشت، مؤاخذه‏شان کرد.

ایمان ابوطالب:  هنگامی که روح کفر و شرک در جسم و جان اعراب جاهلیت نفوذ کرده بود و به جای پرستش خداوند یکتا، ماه و خورشید یا مجسمه‏هایی از سنگ و چوب را عبادت می‏کردند، مردی از قریش به نام ابوطالب به توحید و یکتاپرستی دست یافت و با گرایش به وجود خداوند یکتا، زمینه پذیرش دین اسلام را در زمان بعثت برای خویش فراهم ساخت. ایمان ابوطالب به صورت پنهانی بود؛ زیرا او برای یاری بیش‏تر محمد صلی‏الله‏علیه‏و‏آله و تبلیغ دین اسلام، باید ایمان خود را آشکار نمی‏ساخت تا مشرکان او را از خود به شمار می‏آوردند و او با خیالی آسوده، نبی اکرم را از گزند مشرکان در امان می‏داشت و راه را برای پیش‏روی رسول خدا هموار می‏ساخت.

وداع آخر: پس از شکسته شدن محاصره اقتصادی بنی‏هاشم در شعب ابی‏طالب و آزادی یاران پیامبر پس از سه سال اذیت و آزار به وسیله سران قریش، به تدریج آثار رنج و بیماری در چهره ابوطالب آشکار گشت و او در بستر مرگْ به انتظار وداع پیامبر بود. رسول اکرم وقتی فهمید که یار وفادارش در حال احتضار است، کنار بستر او نشست و از عموی گرامی خویش پرستاری کرد.

سرانجام خورشید عمر ابوطالب در سال دهم بعثت غروب کرد و این مرد بزرگ، در 85 سالگی چشم از دنیا فروبست. نقل است که: نبی‏اکرم در حالی که دنبال جنازه او راه می‏رفت، از نیکی‏ها و یاری بی‏دریغ ابوطالب یاد و گریه می‏کرد.قبرستان «حَجُون» در شهر مکه، آرام گاه جسم پاک وشریف این انسان آزاده است؛ مردی که سال‏های عمر خویش را در راه پاسداری از پیامبر و تبلیغ دین اسلام سپری کرد. یادش گرامی و عطر حضورش جاودانه باد.

وصیت: ابوطالب در بستر مرگ نیز به تنهاییِ محمد صلی‏الله‏علیه‏و‏آله می‏اندیشید و اطرافیان را به پیروی از نبی‏اکرم سفارش می‏کرد. او بنی هاشم را گِرد خویش فراخوانْد و آنان را به زهد، تقوا، صله رحم و محافظت از خانه کعبه اندرز داد. سپس رشته سخن را به سوی پیامبر کشانْد و گفت: «شما را وصیت می‏کنم به پیروی و یاری محمد که دوست عرب و امین قریش است.

سوگند به خدا، می‏نگرم که اشراف دنیا و مستضعفان جهان دعوت او را پذیرفته و از پیروان او گشته‏اند و محبت او در خاطرها جا گرفته است. دعوت او را بپذیرید، در یاری او متحد باشید و دشمنش را دشمن دارید؛ زیرا او مایه شرافت جاودانه روزگار برای شما خواهد بود».

دیدگاه بزرگان درباره ایمان ابوطالب: درباره ایمان ابوطالب علیه‏السلام در روایتی از پیامبر اکرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله می‏خوانیم که: «ابوطالب ایمانش را پنهان کرد و خداوند به پاس این بردباری، پاداشش را دو برابر مرحمت فرمود».عالمان بزرگ دین نظیر شیخ مفید، شیخ طوسی، طبرسی و دیگرانْ بر این عقیده هستند که: «ایمان ابوطالب و اسلام او نزد شیعیان مورد اتفاق بوده و کسی در آن اختلاف نکرده است».

دلیلی دیگر بر ایمان ابوطالب علیه‏السلام : ابن ابی‏الحدید، شارح نهج‏البلاغه دانشمند معروف اهل تسنن نقل می‏کند که: از امام سجاد علیه‏السلام درباره ایمان ابوطالب پرسیدند، حضرت فرمود: بسیار جای شگفت است که خدای تعالی پیغمبر اسلام را از نگاه داشتن زنان مسلمان در ازدواج با کافران نهی فرمود، در صورتی که فاطمه بنت اسد از زنانی بود که به اسلام گروید و هم‏چنان همسر ابوطالب بود تا آن گاه که او از دنیا رفت و این خود دلیل محکمی بر ایمان و اسلام ابوطالب علیه‏السلام است؛ چه اگر مسلمان نبود، نمی‏توانست فاطمه بنت اسد را در ازدواج خود نگه دارد!




موضوع مطلب : روابط عمومی و مناسبتها


جمعه 87 خرداد 31 :: 9:19 عصر ::  نویسنده : تقی عابدی

لیله الرغائب (شب آرزوها)

لیله الرغائب(شب آرزوها) اولین شب جمعه ماه رجب است که برای آن اعمال و فضایل بسیاری نقل کرده اند که از آن جمله می توان به روزه پنجشنبه و استغفار زیاد اشاره کرد.

شب جمعه اوّل ماه رجب را لیلة الرَّغائب مى‏گویند و از براى آن عملى از حضرت رسول‏صلى الله علیه وآله وارد شده با فضیلت بسیار که سیّد در اقبال و علّامه در اجازه بنى زهره نقل کرده‏اند از جمله فضیلت او آنکه گناهان بسیار بسبب او آمرزیده شود و آنکه هر که این نماز را بگذارد چون شب اوّل قبر او شود حقّ تعالى بفرستد ثواب این نماز را بسوى او به نیکوتر صورتى با روى گشاده و درخشان و زبان فصیح.

پس با وى گوید اى حبیب من بشارت باد تو را که نجات یافتى از هر شدّت و سختى گوید تو کیستى بخدا سوگند که من روئى بهتر از روى تو ندیدم و کلامى شیرینتر از کلام تو نشنیده‏ام و بوئى بهتر از بوى تو نبوئیدم گوید من ثواب آن نمازم که در فلان شب از فلان ماه از فلان سال بجا آوردى آمدم امشب بنزد تو تا حقّ تو را ادا کنم و مونس تنهائى تو باشم و وحشت را از تو بردارم و چون در صور دمیده شود من سایه بر سر تو خواهم افکند.
در عرصه قیامت پس خوشحال باش که خیر از تو معدوم نخواهد شد هرگز و کیفیت آن چنان است که
روز پنجشنبه اوّل آن ماه را روزه میدارى چون شب جمعه داخل شود ما بین نماز مغرب و عشاء دوازده رکعت نماز مى‏گذارى هر دو رکعت به یک سلام و در هر رکعت از آن یک مرتبه حمد و سه مرتبه اِنَّا اَنْزَلْناهُ و دوازده مرتبه قُلْ هُوَ اللَّهُ اَحَدٌ مى‏خوانى و چون فارغ شدى از نماز هفتاد مرتبه مى‏گوئى اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى‏ مُحَمَّدٍ النَّبِىِّ الْأُمِّىِّ وَعَلى‏ آلِهِ پس به سجده مى‏روى و هفتاد مرتبه مى‏گوئى سُبُّوحٌ قُدُّوسٌ رَبُّ الْمَلائِکَةِ وَالرُّوحِ پس‏سر ازسجده برمیدارى وهفتاد مرتبه مى‏گوئى رَبِّ اغْفِرْ وَارْحَمْ وَتَجاوَزْ عَمَّا تَعْلَمُ اِنَّکَ اَنْتَ الْعَلِىُّ الأَعْظَمُ پس باز به سجده مى‏روى و هفتاد مرتبه مى‏گوئى سُبُّوحٌ قُدّوُسٌ رَبُّ الْمَلائِکَةِ وَالرُّوحِ پس حاجت خود را مى‏طلبى که انشاءاللَّه برآورده خواهد شد. http://www.bachehayeghalam.ir/

از نخستین شب جمعه ماه رجب غفلت نکنید چه ان شب را ملائکه "شب رغائب" نامند و ان چنان است که چون ثلث شب بگذرد در اسمان ها وزمین ملکی باقی نمی ماند مگر اینکه در کعبه و حول ان جمع می شوند و خداوند به انها خطاب فرموده و می گوید:ای ملائکه من! هر چه می خواهید از من بخواهید. انها گویند:پروردگارا,حاجت ما این است که روزه داران ماه رجب را بیامرزی.
خدای تبارک و تعالی فرماید: چنین کردم

http://www.nasimemotahar.com/

---

http://www.bachehayeghalam.ir/articles/cat_09/007550.php

 می خواستم درمورد ریشه کلمه، وجه نام گذاری، معنی و توضیحاتی در مورد دو کلمه لیله الرغائب آگاه شوم؟

اولین شب جمعه از ماه عظیم رجب را لیله الرغائب گویند که شبی با ارزش و با عظمت است و از دو جهت دارای اهمیت است : 1. از این جهت که اصولاّ شب جمعه ،خود دارای ویژگی و ارزش خاصی است و اعمال عبادی فراوانی در آن وارد شده و زمان عبادت و مناجات و عرض حاجات با قاضی الحاجات است 2. ماه رجب اولین ماه از ماه های حرام (ماه های حرام عبارتند از : رجب،ذی القعده،ذی الحجه،محرم) و ماه خدا و هنگام عبادت و دعا و استغفار است و رحمت الهی در این ماه در حال ریزش و نزول است به همین جهت این ماه را رجب الاصب گویند،چون "صب" به معنای رختن است .پس لیله الرغاب شرافت و ارزش شب جمعه و ماه رجب هر دو را در خود جمع نموده پس ارزشی دو چندان دارد . کلمة "رغائب" جمع "رغیبه" به معنای چیزی که مورد رغبت و میل است و نیز به معنای عطا و بخشش فراوان می باشند. بنابر معنای اول "لیله الرغائب" یعنی شبی که میل و توجه به عبادت و بندگی در آن فراوان است و بندگان خوب و شایسته خداوند در این شب تمایل زیادی به رفتن به در خانه خداوند و ارتباط و انس با معبود خویش دارند. بنابر معنای دوم "لیله الرغاب" یعنی شبی که در آن عطاء و بخشش خداوند فراوان است و بندگان مخلص خداوند با رو آوردن به بارگاه قدس ربوبی و خاکساری در برابر عظمت حق،شایسته دریافت انعام وعطاوبخشش بی کرانه حق می گردند .
آدرس:
http://www.porsojoo.com/

 

 

 




موضوع مطلب : روابط عمومی و مناسبتها


1   2   3   4   5   >>   >   
درباره وبلاگ



استخاره آنلاین با قرآن کریم


فال حافظ


بازی آنلاین


تعبیر خواب آنلاین

Google

در این وبلاگ
در کل اینترنت


روزشمار فاطمیه
روزشمار غدیر
روزشمار محرم عاشورا<\/a>

طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز
آمار وبلاگ
بازدید امروز: 460
بازدید دیروز: 19
کل بازدیدها: 930733