سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
مهر امام رضا(علیه السلام)
سه شنبه 87 خرداد 28 :: 9:25 عصر ::  نویسنده : تقی عابدی

2. انگیزه دورى از گناه
لو لم یتوعد الله على معصیته لکان یجب ان لا یعصى شکرا لنعمه .
ح / 290.
ترجمه :اگر حتى خداوند، بندگانش را،از نافرمانى کردن و گناه ورزیدن نترسانیده بود، باز هم واجب بود که انسان ، مرتکب هیچ گناهى نشود، تا به این وسیله ، در برابر نعمتهاى او سپاسگزارى کرده باشد.
شرح : کسیکه گناه میکند و فرمان خداوند را به جاى نمى آورد، در حقیقت ، نعمت هایى را که خداوند به او داده است ، تباه میکند. زیرا چنین کسى ، براى آن که بتواند گناهى را مرتکب شود، ناچار باید تمام نیروهائى را که در وجودش هست ، به کار ببرد. در حالیکه خداوند، این نیروها را، براى گناه و نافرمانى کردن به او نداده است .
خداوند، این نیروها را، براى گناه و نافرمانى کردن به او نداده است .
فرزند عزیز، کسى را در نظر بگیر، که مى خواهد، بر خلاف فرمان خداوند، مرتکب گناه شود، و بطور مثال ، دست به دزدى بزند:
تمام اعضاء بدن آن شخص ، باید وظایف خود را، با تمام نیرویى که دارند انجام دهند، تا او توانایى انجام چنین گناهى را داشته باشد.
ششهاى او، باید بطور مرتب هواى تازه را به خود بگیرند، تا او نفس بکشد و زنده بماند، قلبش باید بطور منظم در حال تپیدن باشد، تا خون به تمام پیکرش برسد و او را زنده نگاه دارد، چشمهایش باید توانایى دیدن داشته باشند، تا او راه خود را ببیند، پاهایش باید قادر به حرکت و قدم برداشتن باشند، تا او در مسیرى که با چشمش مى بیند، پیش برود، گوشهایش باید توانایى شنیدن داشته باشند، تا او صداى نزدیک شدن مردم را تشخیص ‍ بدهد و از خطر فرار کند، دستهایش باید توانایى کار و حرکت داشته باشند، تا او درها را باز کند و اشیاى را بردارد، مغزش باید کار خود را انجام دهد،تا سایر اعضاى بدنش از آن فرمان بگیرند، و وظایف خود را اجرا کنند... و اگر یکى از این اعضاى ، یعنى یکى از این نعمتهایى که خداوند به انسان داده است ، کار خود را به درشتى انجام ندهد، شخص گناهکار، قادر به انجام گناه نخواهد بود.
پس مى بینى که گناهکار، براى آنکه در برابر خداوند، مرتکب گناه و نافرمانى ، شود، از همان امکانات و نیروهایى استفاده میکند، که خداوند، آنها را، براى انجام کارهاى درست و نیک به او داده است . به این ترتیب ، آیا شخص گناهکار، با انجام هر کدام از گناهان خود، و نعمتها و نیروهایى را که خداوند دارد، تباه و حرام نمى کند؟
البته خداوند، به بندگان خود هشدار داده ، و آنها را از گناه و نافرمانى ، بیمناک کرده است . ولى اگر خداوند چنین بیم و هشدارى هم نداده بود، و اگر انسان آسوده خاطر بود که به خاطر گناهانش کیفر و مجازات نخواهد دید، باز هم حق نداشت نعمتهاى خداوند را تباه کند. یعنى در برابر نعمتهاى دیدن ، شنیدن ، بوئیدن ، حرکت ، تپیدن قلب ، تنفس ششها، اندیشیدن ، توانایى انجام کارهاى گوناگون داشتن ، و هزاران نعمت دیگر، انسان باید قدرشناس باشد، و به - شکرانه این نعمتهاى بزرگ و با ارزش ، هرگز مرتکب گناه و نافرمانى خداوند نشود.




موضوع مطلب :


سه شنبه 87 خرداد 28 :: 9:24 عصر ::  نویسنده : تقی عابدی

4. در خلوت هم از گناه بپرهیزید
اتقوا معاصى الله فى الخلوات فان الشاهد هو الحاکم .
ح / 324.
ترجمه :در خلوت و تنهایى هم ، از گناه و نافرمانى بپرهیزید، زیرا همان کسى که گناه شما را مى بیند (یعنى خداوند) خودش نیز درباره آن ، داورى خواهد کرد.
شرح : گروهى از افراد کوته فکر هستند، که گمان مى کنند اگر در خلوت و تنهایى ، مرتکب گناه شوند، و کسى شاهد گناه آنها نباشد، از کیفر و مجازات در امان خواهند بود. غافل از آنکه خداوند، در همه جا حاضر است ، و در خلوت و تنهایى هم ، شاهد اعمال بندگان خویش است .
امام صادق علیه السلام مى فرماید: کسیکه در تنهایى مرتکب گناه مى شوند، مثل کسى است که در یک کشتى ، داخل اطاقک خصوص خود، نشسته است و کف آن را سوراخ مى کند. گرچه کسى شاهد این عمل زشت و نادرست نیست ، تا از آن جلوگیرى کند، یا آن شخص را به مجازات رساند، ولى چنین کسى ، مجازات عمل خود را خواهد دید، زیرا به خاطر کار زشت او، دیگران هم صدمه خواهند دید. چون سرانجام ، آب دریا، از سوراخ آن اتاقک بلا خواهد آمد، و همه کشتى را، با تمام سرنشینان آن غرق خواهد کرد.
پس گناه ، اگر در خلوت و تنهایى صورت گیرد، هم شخص گناهکار به مجازات خواهد رسانید، هم به روى جامعه اثر بد خواهد گذاشت .
از سوى دیگر، انسان در رابطه با خدا، باید بداند که : هرچند در خلوت و تنهایى مرتکب گناه شود، و کسى شاهد او نباشد، ولى خداوند، او را مى بیند و شاهد گناهان اوست . به این ترتیب ، شخص گناهکار، در روز رستاخیز، از داورى خداوند توانا و بینا که خود آن گناه را دیده است - هیچ راه فرارى نخواهد داشت .
5. رابطه عقل و گفتار
اذا تم العقل نقص الکلام .
ترجمه :هنگامى که عقل انسان کامل گردد، گفتارش کوتاه مى شود.
شرح : انسان ، هر اندازه که عقل و شعورش بیشتر شود و به سوى کمال برود، به همان نسبت ، کمتر حرف میزند و در عوض بیشتر فکر مى کند.
کسانیکه زیاد حرف مى زنند و جلوى زبان خود را نمیگیرند، عقلشان کم و فکرشان کوتاه است . بهمین دلیل ، هنگام سخن گفتن ، درباره آنچه مى گویند، فکر نمى کنند، و هر چه به زبانشان آید بدون فکر و اندیشه ، بیان مى کنند.
اما برعکس ، افراد عاقل ، تا زمانى که موضوعى را خوب بررسى نکرده اند، و درباره خوب و بد آن نیندیشیده اند، سخنى بر زبان نمى آورند. به همین دلیل ، شخص عاقل ، کمتر حرف میزند، چون مقدارى از وقت خود را، به فکر کردن درباره گفتارى که میخواهد بر زبان آورد، مى گذراند.
حضرت على علیه السلام ، در جمله دیگرى میفرماید: زبان عاقل ، در پشت عقل او قرار دارد.
یعنى : شخص عاقل ، عقل خود را پیش از زبانش به کار مى اندازد. در هر کارى ، اول فکر مى کند، عقل و شعور خود را به کار مى گیرد، و هنگامى که به درستى سخن خود مطمئن شد، زبان به گفتار مى گشاید. در حالیکه شخص ‍ نادان ، پیش از آنکه فکر خود را به کار اندازد، شروع به حرف زدن مى کند، و چه بسا که با سخنان بى معنى و حساب نشده اش ، هم خود و هم دیگران را بزحمت و ناراحتى دچار مى سازد.




موضوع مطلب :


سه شنبه 87 خرداد 28 :: 9:24 عصر ::  نویسنده : تقی عابدی

3. زندگى دنیوى دلیل زندگى اخروى
عجبت لمن اءنکر النشاه الاخرى و هویرى النشاه الاولى .
ح 126/
ترجمه :در شگفتم ، از کسیکه زندگى این دنیا را مى بیند، و باز زندگى دنیاى دیگر (آخرت ) را قبول ندارد.
شرح : کسیکه با درک و دانائى ، در زندگى این دنیا نظر کند، سراسر دنیا را، پر از نشانه هایى خواهد دید که از قدرت آفرینش خداوند حکایت مى کنند. و کسیکه قدرت آفرینش خداوند را، با عقل و بینش برسى کند، هرگز مسئله آخرت و زندگى پس از مرگ را انکار نخواهد کرد.
اگر ما، با دقت و شعور و انصاف ، به دنیاى خود نگاه کنیم ، به روشنى مى بینیم که انسان و حیوان و گیاه ، و بالاخره تمام موجودات زنده این دنیا، از نیستى به وجود آمده اند. پس خداوند که قادر بوده است این زندگى و این همه موجودات زنده را، ازنیستى به هستى بیاورد، باز هم قدرت آن را خواهد داشت که پس از مرگ و نابودى این موجودات ، یکبار دیگر آنها را زنده کند.
اگر در زندگى انسان دقت کنیم ، از یک نظر، خواهیم دید که خداوند، در همین دنیا هم ، ریشه و اصل زندگى انسانها را دل خاک قرار داده ، و در وقت لزوم ، افراد بشر را، از خاک به وجود آورده است .
ابتدا، ریشه زندگى و اصل وجود ما، در دل همین خاکهاى بیابانى پنهان بوده است . از دل این خاکها، گندم و برنج و سبزى و میوه و دیگر گیاهان خوردنى و روئیده اند. قسمتى از این روئیدنیها را، پدر و مادر ما خورده اند. قسمت دیگرى را نیز حیوانات خورده اند، تا زنده بمانند و بزرگ شوند و به صورت غذاى انسان در آیند. یعنى پدر و مادر ما، وقتى گوشت حیوانات را نیز خورده اند، در حقیقت ، از غذایى استفاده کرده اند که اصل آن ، باز هم از خاک بوده است . به این ترتیب ، پدر و مادر ما، با خوردن خوراکى هایى ، که در هر حال ، از زمین بدست مى آید، به زندگى خود ادامه داده اند و بزرگ شده اند بعد، وجود ما، همچون یک یاخته ، در پشت و شکم آنها، پیدا شده است آنگاه ما شروع به رشد کرده ایم ، صاحب دست و پا و چشم و گوش و مغز و سایر اعضاء بدن شده ایم سرانجام ، به صورت یک انسان کامل ، از شکم مادر، به این جهان قدم گذاشته ایم . تمام این مراحل ، از وقتى که ذرات هستى ما، در دل خاکها بوده ، تا وقتى که این ذرات به وجود پدر و مادر منتقل شده و سپس به صورت انسان در آمده است ، با قدرت آفرینش ‍ خداوند طى شده است .
پس مى بینیم که خداوند، قبلا، یکبار قدرت خود را، در همین دنیا، نشان داده و ما را، از خاک به خود آورده است . به این ترتیب ، خدایى که چنین قدرتى دارد، یکبار دیگر هم ، قادر به انجام این کار خواهد بود. یعنى ، وقتى ما بمیریم و به مشتى خاک مبدل شویم ، دوباره ، در روز قیامت ، خداوند ما را، از دل خاکها بیرون مى آورد، و به ما هستى و زندگى مى دهد، تا براى رسیدگى به حساب کارهایمان ، در صف محشر آماده شویم .




موضوع مطلب :


سه شنبه 87 خرداد 28 :: 9:23 عصر ::  نویسنده : تقی عابدی

. 6. حق یکى است
ما اختلفت دعوتان الا کانت احداهما ضلالة
ح / 183
ترجمه : هر گاه در مورد امرى واحد، دو ادعاى مختلف وجود داشته باشد، ناچار، یکى از آن دو گمراهى (باطل ) است .
شرح : بسیار دیده مى شود که دو شخص ، یا دو گروه ، بر سر یک مسئله اختلاف دارند. به این معنى که هر کدام ، در مورد آن مسئله ، ادعایى دارد که با ادعاى دیگرى مخالف است ، و هر یک نیز، ادعاى خود را صحیح و بر حق میداند و ادعاى دیگرى را غلط و باطل میشمارد.
اما، از آنجا که همیشه حق یگانه است ، و هر چیزى که بر حق باشد، نمى تواند دو صورت و دو شکل جداگانه داشته باشد و هر دو نیز، درست و بر حق باشند، ناگزیر باید قبول کرد که دست کم ، یکى از آن دو ادعا، باطل و گمراهانه است .
روشن تر بگوییم : نمى شود که دو نفر، در مورد یک موضوع دو ادعاى مختلف بکنند، و هر دو نیز درست گفته باشند. یعنى اگر، در چنین مواردى ، یقین داشته باشیم که هر دو نفر در اشتباه نیستند، پس باید مطمئن باشیم که بطور قطع ، فقط یکى از آنها حق میگوید و دیگرى بر باطل است .
وظیفه کسى هم که با چنین افراد یا گروههایى روبرو میشود، آن است که سخن و عقیده و ادعاى هر دو را، به دقت بررسى کند، تا آنچه را که بر حق است دریابد، و با انتخاب و پذیرش حق ، از باطل دورى کند.
7 . جامعیت قرآن
و فى القرآن نبا ما قبلکم و خبر ما بعدکم و حکم و ما بینکم .
ح / 313
ترجمه : سرگذشت نسلهاى پیشین شما، و خبرهاى مربوط به نسلهاى آینده شما، و احکام و دستورات به امورى که بین شما جارى است ، همه در قرآن آمده است .
شرح : آنچه انسان ، در زندگى این جهانى خود به آن نیازمند است ، بطور کلى ، خارج از این سه مورد نیست :
*
نخست ، میخواهد بداند که پدران و مادران و نیاکان او، در گذشته ، چگونه بوده اند، چگونه زیسته اند، چه ها مى اندیشیده اند،
*
آن گناه مى خواهد بداند پس از مرگ او، دنیا چه صورتى خواهد داشت ، و نسلهاى آینده در چه اوضاع و شرایطى خواهند زیست ، و احوال آنها، در دنیاى آینده چگونه خواهد بود.
*
و سپس مى خواهند بداند: در حال حاضر، در دوران بین گذشته و آینده ، که خود در آن زندگى میکند، با مردم چگونه باید رفتار کند، و امورى را که بین او و دیگران جارى است ، چگونه سر و سامان دهد، تا به راه نادرست نرود و به طریق آسایش و رستگارى گام بردارد
قرآن مجید، کلام الهى و آسمانى ما مسلمانان ، کتاب سازنده و روشنگرى است که این سه موضوع مهم و حیاتى را، براى ما، به روشنى و بدون تردید یا ابهام ، توضیح داده است .
پس ما، اگر مى خواهیم با درک و آگاهى زندگى کنیم و در منجلاب و گمراهیها فرو نرویم ، و به سوى سعادت گام برداریم ، باید قرآن را به دقت بخوانید، معنى آن را درک کنیم ، و مفاهیم آن را دستور زندگى خویش قرار دهیم ، و احکام آن را به کار بندیم .




موضوع مطلب :


سه شنبه 87 خرداد 28 :: 9:23 عصر ::  نویسنده : تقی عابدی

8. خشنودى از کار بدکاران
الراض بفعل قوم کالداخل فیه معم و على کل داخل فى باطل اءثمان اثم العمل به و اثم الرض به .
ح / 154
ترجمه : هر کس که به کار گروهى از مردم خرسند باشد، مانند آن است که در آن کار، با آنها همراهى کرده است ، هر کس در کار نادرست همراهى کند، براى او دو گناه خواهد بود: گناه همکارى در آن کار نادرست ، و گناه رضایت دادن به انجام آن .
شرح : اسلام ، دینى است که پیرامون خود را، همواره از زندگى کردن و حصارهاى خلوت و تنهائى و سر بردن در چهار دیواریهاى در بسته ، باز میدارد. و در مقابل ، همه را به زندگى اجتماعى دعوت میکند. براى یک چنین زندگى اجتماعى برادرانه ایى ، که در آن همه نسب به یکدیگر وظایف و مسئولیتهایى دارند قوانین کاملى نیز قرار داده ، که جلوه هاى گوناگون آن ، در تعالیم درخشان اسلامى دیده مى شود.
بر اساس این قوانین ، خوب بودن و خوب زیستن ، تنها این نیست که ما، خود را از همه کنار بکشیم ، و در خلوت و تنهایى مشغول عبادت شویم و کارى به کار دیگران و سایر افراد جامعه نداشته باشیم . چه ، در این صورت ، حتى اگر هیچ گناهى از ما سر نزند، باز در گناهى که دیگران ، در کنار ما و مقابل چشمان ما انجام میدهند، شریک و سهیم خواهیم بود. به بیان دیگر، یک مسلمان مؤ من واقعى ، نباید در برابر کارهاى باطل و نادرست دیگران نیز، ساکت بنشیند و هیچ اقدامى نکند.چون این سکوت ، دلیل آن است که او، با انجام آن کارهاى باطل مخالفتى ندارد و کسى که مخالف امرى نباشد، بطور طبیعى ، به انجام آن امر، رضایت داده است . و راضى بودن به انجام کار دیگران نیز مانند آن است که خود او هم در آن کار، شرکت و دخالت داشته است .
از این روست که امام علیه السلام میفرماید: مسلمانان مؤ من حق ندارد ساکت بنشیند و شاهد و تماشاگر کارهاى باطل دیگران باشد.چون در آنصورت ، از او دو گناه سرزده است . یک گناه همان رضایت دادن به انجام آن کار است ، و گناه دیگر آن است که با چنین رضایتى ، خود او نیز، در آن کار نادرست بصورت همکار و همراه در آمده و در حقیقت مثل آن است که خود نیز، در انجام آن گناه ، شرکت و همکارى داشته است .




موضوع مطلب :


سه شنبه 87 خرداد 28 :: 9:22 عصر ::  نویسنده : تقی عابدی

9. لزوم شناخت رفیق راه و همسایه
سل من الرفیق قبل الطریق و عن الجار قبل الدار.
نامه /31
ترجمه : پیش از آنکه درباره راه بپرسى ، درباره رفیق راه بپرس ، و پیش ‍ از آنکه خانه انتخاب کنى درباره همسایه پرس و جو کن .
شرح : بر اساس این فرمایش امام علیه السلام ، در زبان فارسى هم ضرب المثلى رواج یافته است که مى گویند:بگو رفیقت کیست ، تا بگویم چگونه آدمى هستى . و شاعرى ، همین معنى را به شعر در آورده است :

تو، اول بگو: با کیان زیستى ؟

 

پس آنگه ، بگویم که : تو، کیستى !

سخن امام ، این هشدار را مى دهد که : انسان باید دقت کند و هنگام سفر، از رفیق راه و همسفر بد و فاسد، پرهیز و دورى جوید، و همچنین هنگام انتخاب خانه ، مراقبت کند، تا با اشخاصى نادرست و گمراه ، همسایه نشود. زیرا، همسفر فاسد و همسایه گمراه ، علاوه بر زیانها و ناراحتیهایى که تولید مى کنند، بر اثر همراهى و همنشینى و معاشرت پى در پى ، در روحیه انسان ، تاءثیر بد مى گذارند. و چه فاسد، خود نیز، اندک اندک و ندانسته ، به فساد و گمراهى کشیده میشود. به همین دلیل ، ما باید مراقب باشیم و در هر کارى که انجام میدهیم ، با کسانى همراهى و همفکرى کنیم که مطمئن باشیم درستکار و با ایمان و پاک و نیک کردارند.
این سخن ، میتواند ما را، در این جهت نیز راهنمائى کند که : هر گاه در انتخاب راهى و انجام کارى دچار شک و تردید شدیم ، یا اگر دیدیم که خودمان ، قادر به انتخاب راه درست نیستیم ، بهتر است پیش از آنکه با چشم بسته به راهى برویم یا شروع به کارى کنیم ، افراد دیگر را درنظر بگیریم . یعنى ببینیم کسانى که عقل و درایت و ایمان و پارسایى آنها ثابت شده است ، چه کار میکنند و از کدام راه مى روند، تا ما نیز همان راه را در پیش گیرم . به این ترتیب ، علاوه بر آنکه به گمراهى و فساد دچار نمى شویم ، از وجود همراه و همنشین خوب هم بهره مند مى گردیم .




موضوع مطلب :


سه شنبه 87 خرداد 28 :: 9:21 عصر ::  نویسنده : تقی عابدی
10 . خودرایى و مشورت
من استبد براءته هلک و من شاورالرجال شارکها فى عقلولها.
ترجمه :شخص خود راءى به هلاکت میرسد، و کسیکه با مردان برجسته و اندیشمند مشورت کند، در عقل آنها شریک میشود.
شرح : کسیکه در همه کارها، تنها عقیده و نظر خود را درست میداند و به راءى و عقیده هیچ کس دیگر، اهمیتى نمى دهد، بیش از هر کس ، به خودش ظلم میکند. هیچکس نیست که همه چیز را بداند و براى همه مسائلى و مشکلات ، راه حل درست و منطقى و قابل اجراء پیدا کند، و هر کس ، هر اندازه هم که عاقل و دانشمند باشد، باز با مسائلى روبرو خواهد شد، که راه حل درست و عملى آنها، به فکرش نخواهد رسید. در چنین حالى ، اگر شخصى ، خود راءى باشد و جز عقیده خود، عقیده هیچ کس را نمى پذیرد، بطور مسلم ، در حل مسائل ، به راههاى غلط مى رود، و چه بسا دچار اشتباهاتى میشود که حتى زندگى اش را به خطر مى افکند و او را به هلاکت و نیستى میکشاند. اما کسیکه تنها به عقیده خود اتکاء ندارد، و در مسائل گوناگون مشورت میکند، به راه سعادت میرود. مخصوصا اگر شخصى ، با افراد عاقل و اندیشمند و مردان برجسته مشورت کند، مانند آن است که در فکر و دانش آنها شریک شده ، و از عقل و اندیشه هرکدام ، براى خود سهمى برداشته است .
وقتى ما، بار سنگینى داریم که نمى توانیم از روى زمین حرکت دهیم ، به کمک چند نفر دیگر نیاز پیدا مى کنیم . و هنگامى که چند نفر آمدند و به ما کمک کردن ، مثل آن است که ما را، در زور بازوى خود شریک کرده اند و هر کدام ، از قدرت و توانایى خود، سهمى به ما داده اند.
در مورد مسائل مربوط به فکر و عقل نیز همینطور است . وقتى با مساءله یى روبرو میشویم که به تنهایى از حل آن عاجزیم ، باید از عقل و اندیشه دیگران هم کمک بگیریم . و در این صورت ، مثل آن است که خود را، در عقل و شعور آنها شریک ساخته ایم و از نیروى اندیشه و فکرشان ، سهمى هم به ما رسیده است


موضوع مطلب :


سه شنبه 87 خرداد 28 :: 9:21 عصر ::  نویسنده : تقی عابدی

 

 .11 . فضیلت علم بر ثروت
العلم خیر من المال ، العلم یحرسک ، و انت تحرس المال ، و المال تنقصه النفقه و العلم یز کو على الاءنفاق ، و صنیع المال یزول بزواله .
ح / 174 - از فرمایشات امام (ع ) به کمیل بن زیاد
ترجمه :دانش ، از مال دنیا بهتر است ، زیرا دانش نگهبان توست ، ولى مال را تو باید نگهبانى کنى . مال دنیا با بخشش کاسته میشود، ولى دانش ، براثر بخشش ، رشد و فزونى مى یابد، و آنچه با مال دنیا ساخته و پرداخته شده و بدست آمده ، با تمام شدن مال ، از بین میرود.
شرح : علیه السلام ، بارها در سخنان خود، دانش را با مال دنیا مقایسه فرموده ، و همواره دانش را برتر و گرانبهاتر شمرده است . در این کلام ارزنده نیز، امیرمؤ منان (ع )، از برترى دانش نسبت به مال دنیا سخن مى گوید، و در این مورد سه دلیل بیان مى فرماید:
*
اول آنکه : دانش ، انسان را از مشکلات زندگى و گرفتاریهاى آخرت نگهدارى میکند، و از خسارتها و زیانهایى که به سراغ اشخاص جاهل میروند، در امان مى دارد.- ولى مال دنیا، نه تنها نگهبان صاحب خود نیست ، بلکه صاحب مال ، ناچار است قسمتى از وقت و فکر و نیروى خود را به خاطر نگهدارى مال ، از دست بدهد، تا از تلف شدن و از بین رفتن آن جلوگیرى کند.
*
دوم آنکه : صاحب مال ، وقتى مقدارى از مالش را به دیگرى ببخشد، به مقدارى که بخشش کرده است ، از مال او کم مى شود. ولى صاحب علم ، هر چه از علم خود به دیگران ببخشد، یعنى هر چه علم خود را بدیگران بیاموزد، بر علم او افزوده میشود چون با هربار آموزش که به دیگرى میدهند، خود او نیز ورزیده تر مى شود و در رشته علمى خود، مهارت و تسلط بیشترى پیدا میکند.
*
سوم آنکه : مال و ثروت از بین برود، تمام چیزهائى هم که به واسطه آن مال و ثروت ساخته و پرداخته شده و بدست صاحب مال آمده است ، از بین خواهد رفت . مثلا اگر کسى مقامى را به خاطر ثروت خود به دست آورده است ، یا اگر کسانى بخاطر ثروت با او دوست شده و گردش را گرفته اند، همینکه ثروت او به هر علتى ، از بین برود، مقام و احترام و دوستان او هم از دست خواهند رفت .
در حالیکه آنچه شخص عالم ، به خاطر علم خود به دست مى آورد، هیچگاه از بین نخواهد رفت ، زیرا علمى که باعث بدست آمدن آن چیزها شده ، همیشه براى صاحب خود باقى میماند.





موضوع مطلب :


سه شنبه 87 خرداد 28 :: 9:17 عصر ::  نویسنده : تقی عابدی

12. آنچه بر خود نمى پسندى بر دیگران مپسند
فاءحبب لغیرک ما تحب لنفسک و اکره له ما تکره لها.
نامه /31
ترجمه : آنچه که براى خود دوست میدارد، براى خود نمى پسندى ، براى دیگران هم مپسند.
شرح : یک ضرب المثل فارسى مى گوید آنچه به خود نمى پسندى ، به دیگران روا مدار. و ضرب المثل دیگرى مى گوید:یک سوزن به خودت بزن ، یک جوالدوز به مردم . این دو ضرب المثل ، و دهها ضرب المثل دیگر، و شعرها، و کلمات کوتاه و بلند بسیارى که در زبان و ادبیات ما، در باره همین موضوع صحبت میکند، همه ، با الهام گرفتن از سخن امام علیه السلام ، و در توضیح و تشریح آن گفته شده و رواج پیدا کرده است .
و منظور از تمام این سخنان ، آن است که درباره یکى از دستورات عمیق و پر معنى اسلام ، به شکلهاى گوناگون ، توضیح داده شود. بر اساس این دستور والا و زندگى ساز اسلام ، ما انسانها وظیفه داریم که در هر کارى ، رعایت حال دیگران را نیز بکنیم . یعنى همیشه خودمان را به جاى دیگران بگذاریم ، و با مردم طورى رفتار کنیم ، که دوست داریم دیگران با ما همانطور رفتار کنند.
کسیکه به مشکلات و ناراحتیهاى دیگران اهمیت نمى دهد، باید حساب کند که آیا خودش مى توان همان مشکلات و ناراحتیها را تحمل کند، یا نه ، به زبان ساده تر باید گفت : هر کس راضى شود که یک جوالدوز به تن دیگرى فرو رود، باید با انصاف و مروت حساب کند که آیا خودش حاضر است یک سوزن به تنش فرو رود، یا نه ؟
مسلمان مومن واقعى ، کسى است که براى دیگران نیز به اندازه خودش ، راحت و آسایش و حق استفاده از مواهب زندگى را بخواهد و اصولا آسایش و خوشبختى خود را، در آسایش و خوشبختى دیگران جستجو کند.

13. اندرز پذیرى
و لا تکونن ممن لا تنفعه العظة الا اذا بالغت فى ایلامه ، فان العاقل یتعظ بالاداب و البهائم لا تتعظ الا بالضرب
نامه / 31
ترجمه : از کسانى مباش که اندرز نمى پذیرند مگر هنگامى که آزار و عذابى به آنها برسد. شخص عاقل ، باادب و ملایمت اندرز مى پذیرد، و چهار پایان هستند که جز با کتک ، فرمان نمیبرند و به راه نمى آیند.
شرح : انسان که برترین مخلوق خداوند است ، و بهمین جهت اشرف مخلوقات نام گرفته ، با سایر جانداران ، تفاوتهاى بسیار دارد. یکى از مهمترین تفاوتهاى انسان با حیوانات ، این است که انسان اندرزپذیر نیستند، و صاحب با نگهبان حیوانات و چهارپایان ، ناچار مى شوند که به ضرب چوب و شلاق ، آنها را به راه بیاورند و از خطر و ناراحتى ها دور سازند.
انسان عاقل ، میداند که پدر و مادر، یا معلم ، یا سایر بزرگترها، که بیش از او دانش و تجربه دارند، جز خیر و صلاح او را نمیخواهند و به همین دلیل ، هر گاه ببینند که کودک خردسال یا شاگرد کوچکشان به راه خطا مى رود، او را اندرز میدهند و سعى مى کنند با ارشاد و راهنمایى ، از خطا و خطرها، دورش کنند.
در چنین مواقعى ،انسان اگر عاقل باشد، با زبان خوش و ملایم ، اندرز بزرگترها را مى پذیرد و مؤ دبانه به راهنمایى آنها گردن مى گذارد. اما، گاهى ، کسانى هم پیدا مى شوند که بر خلاف انتظار، اندرز افراد خیرخواه را خطاى خود، ادامه مى دهند.
حتما شما هم دیده اید که گاهى ، پدر و مادر، مجبور مى شوند فرزند خود را، به خاطر آن که با زبان خوش اندرز نپذیرفته است ، با تنبیه بدنى و کتک و خشونت تربیت کنند. در حالیکه انسان عاقل ، هرگز کارى نمى کند که با او مانند حیوانات و چهارپایان رفتار کنند و با کتک به راهش بیاورند. بلکه باادب و ملایمت ، اندرز بزرگترها را مى پذیرد، و با خوبى و خوشى ، به راهى میرود، که سعادت و خوشبختى او، در آن است .




موضوع مطلب :


سه شنبه 87 خرداد 28 :: 9:16 عصر ::  نویسنده : تقی عابدی

14. دوستى و خردمندى
التودد نصف العقل
ح /142
ترجمه : دوستى و مهربانى با مردم ، نیمى از عقل است .
شرح : شخص عاقل ، با شخص نادان ، تفاوتهاى زیادى دارد. اما این تفاوتها، همیشه و همه جا معلوم و آشکار میگردد که کدامیک عاقل و کدامیک نادان هستند.
یکى از این موارد، طرز رفتار با مردم است . شخص نادان ، ارزش دوستى و مهربانى را نمیداند و بهمین دلیل ، با مردم دوستى نمى کند و محبت کسى را در دل خود جاى نمى دهد.
اما شخص عاقل ، چون به نیروى عقل خود، قدر و قیمت دوستى و محبت را درک مى کند و با دوستانش نیز، همیشه با مهر و محبت رفتار مى کند.
یکى از راههائى که ما میتوانیم تشخیص دهیم چه کسى عاقل و چه کسى نادان است ، همین است که ببینیم آیا شخص مورد نظر، با مردم دوستى و محبت میکند، یا با هیچکس از دل مهر و محبت و دوستى وارد نمیشود
از آنجا که دوستى و محبت با مردم ، یکى از مهمترین نشانه هاى عقل و شعور است ، امام علیه السلام ، براى دوستى ارزش فراوانى قائل شده است ، تا جائى که فرموده است : همینکه شخصى با مردم دوستى و محبت کند، نشانه آن است که دست کم ، نیمى از عقل طبیعى یک انسان در او وجود دارد.

15. پرهیز از دوستى با...
اباک و مصادقه الاحمق ، فانه یرید ان ینفعک فیضرک و مصادقه البخیل ، فانه یبعد عنک احوج ماتکون الیه ، و ایاک و مصادقه الفاجر، فانه یبیعک بالتافه ، و ایاک و مصادقه الکذاب ، فانه کالسراب : یقرب علیک البعید و یبعد علیک القرب .
ح /38
ترجمه : از دوستى با نادان بپرهیز، چون او میخواهد به تو سود برساند، ولى از روى نادانى زیاد میرساند، از دوستى با شخص تنگ نظر بپرهیز، چون او تو را، هنگامى که به شدت نیازمند او باشى رها میکند، از دوستى با شخص بد کاره بپرهیز، چون او به ناچیزترین قیمتها تو را مى فروشد، و از دوستى با دروغگو بپرهیز، چون او، مانند سهراب ، فریبت میدهد. دور را در نظرت نزدیک نشان میدهد، و نزدیک را دور جلوه گر میسازد.
شرح : یکى از مهم اسلامى ، که هم پیامبران اکرم (ص ) و هم امام علیه السلام ، درباره آن بسیار سفارش کرده اند، مسئله انتخاب دوست و همنشین است . کسانى که خصوصیات زشت و ناپسند، و صفات بد و نامطلوب دارند، بر روى دوستان و معاشران خود نیز تاءثیر منفى میگذارند، و به آنان ، زیانهاى جبران ناپذیر مى زنند. از این رو، در انتخاب دوست ، باید کمال مراقبت را به عمل آوریم و دست کم ، کسانى را که داراى چهار خصوصیت زشت نادانى ،بخل ،بدکارى ودروغگویى هستند، به عنوان دوست انتخاب نکنیم .
شخص نادان ، هر چند هم که مهربان و صمیمى باشد، از آنجا که عقل کافى ندارد، موارد سود و زیان را نیز تشخیص نمیدهد. به همین جهت ، حتى وقتى میخواهد به دوست خود، سودى برساند، از روى نادانى ، کارى میکند که به زیان دوستش تمام شود.
شخص بخیل ، یا تنگ نظر، نیز چون به مال دنیا بیش از هر چیز دیگرى دلبستگى دارد، و حاضر نیست ذره اى از مال خود را از دست بدهد، تا زمانى به دوستى خود با دیگران ادامه میدهد، که به او نیازمند نباشد. اما همینکه یکى از دوستانش به او نیازمند شود، حتى اگر در اوج نیازمندى باشد و تمام زندگى اش به اندکى گذشت و بخشش از سوى او بستگى پیدا کند، باز حاضر به گذشت و چشم پوشى از مال دنیا نمى شود، و دوست خود را، در آن اوج احتیاج ، رها میکند و به حال خود مى گذرد.
بد کاره ، یا کسى که در روى زمین به فسق و فجور و فساد دست میزند، نیز از کسانى است که باید از دوستى با او پرهیز کرد. شخص بد کاره ، عزت و شرافت انسانى خود، و سعادت و رستگارى آخرت خود را، در برابر کم ارزشى ترین چیزها از دست مى دهد. بنابراین ، مسلم است که چنین کسى ، براى دوستان نیز، ارزشى قائل نخواهد شد، و آنها را در برابر اندک چیزى خواهد فروخت .
دروغگو نیز، شایسته دوستى نیست . چون او نیز، مانند سراب که از دور به شکل آب دیده میشود و از نزدیک چیزى جز خاک و ریگ بیابان نیست ، همیشه به فکر فریب دادن است . شخص دروغگو، همیشه با دروغهاى خود، کارهاى خوب را به صورت کارهاى بد وانمود میکند. و کارهاى بد را بصورت خوب نشان میدهد. در نتیجه ، کسیکه با شخص دروغگو دوستى کند، فریب حرفهاى او را میخورد، و دو عیب بزرگ در زندگى پیدا میکند: نخست آن که از کارهاى خوب رویگردان میشود، چون خیال میکند که آن کارهابد است . و دیگر آنکه به انجام کارهاى بد مى پردازد، چون بخاطر حرفهاى دوست دروغگوى خود، گمان میکند که آن کارهاخوب است .
فرزند عزیز، وقتى میخواهى با کسى دوست شوى مراقب باش که او، جزو هیچکدام از این چهار گروه نباشد. چون امام علیه السلام ، به خاطر خیر و صلاح مسلمانان ، سفارش کرده است که از دوستى با این گونه افراد، دورى کنند.


 

 




موضوع مطلب :


<   <<   6   7   8   9   10   >>   >   
درباره وبلاگ



استخاره آنلاین با قرآن کریم


فال حافظ


بازی آنلاین


تعبیر خواب آنلاین

Google

در این وبلاگ
در کل اینترنت


روزشمار فاطمیه
روزشمار غدیر
روزشمار محرم عاشورا<\/a>

طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز
آمار وبلاگ
بازدید امروز: 208
بازدید دیروز: 19
کل بازدیدها: 930481