42. زبان عاقل و زبان احمق
لسان العاقل وراء قلبه و قلب الاحمق وراء لسانه .
ح /40
ترجمه : زبان عاقل ، پشت قلب او قرار دارد، و قلب احمق ، پشت زبان او جاى گرفته است ( عاقل ،با اندیشه سخن مى گوید ونادان بى فکر )
شرح : انسان عاقل ، وقتى بخواهد سخن بر زبان آورد، نخست به دل و اندیشه خود مراجعه مى کند، معنى آن سخن و نیکى یا بدى آن را با عقل و شعور خود مى سنجد، نتیجه یى را که ممکن است از آن حاصل شود حساب مى کند، و هنگامى که به درستى و خوبى سخن خود اطمینان یافت ، آن را بر زبان مى آورد.
پس عاقل ، قلب و اندیشه اش بیش از زبانش به کار مى اندازد، و زبانش را پشت سر عقل و شعور خود نگاه میدارد.
اما احمق ، بر عکس رفتار مى کند. یعنى هر سخنى که به زبانش آمد، نسنجیده و بدون فکر و اندیشه بیان مى کند، و پس از آن که سخن او، در دیگران ، تاءثیر بد گذاشت ، تازه بفکر مى افتد که آیا سخنش درست بوده یا نادرست . یعنى احمق ، نخست زبان خود را به کار مى اندازد و نسنجیده حرف مى زند، و بعد از آن ، به قلب و عقل خود مراجعه مى کند و در باره نیک و بد سخن خود و نتیجه و حاصل آن مى اندیشد.
به همین دلیل است که خردمندان ، از قدیم گفته اند: سخنى که درباره آن کاملا فکر نکرده اى ، بر زبان میاور.
43. اینچنین مالى از دست نمیرود
لم یذهب من مالک ما وعظک .
ح /196
ترجمه : مالى که از دستت رفت و تو را پندى آموخت ، از دست رفته مپندار.
شرح : انسان وقتى قسمتى از مال خود را از دست مى دهد، غمگین و افسرده مى شود و به خاطر مال از دست رفته ، غصه مى خورد. زیرا معمولا اینطور تصور مى شود که مالى که از کف رفت ، بیهوده تلف شده است و دیگر جبران نخواهد شد.
اما حقیقت این است که مال از دست رفته ، بکلى تلف و نابود نمى شود. بلکه با از بین رفتن آن ، نتیجه و فایده یى براى صاحبش به جاى مى ماند، که گاهى ممکن است بیش از آن مال ، ارزش داشته باشد. و این نتیجه و فایده ، تجربه یى است که شخصى ، در برابر از کف دادن مال خود، به دست مى آورد.
اینکه بسیارى از مردم ، تجربه را گرانبهاتر و باارزش تر از مال مى دانند، براى آن است که مال ، هر اندازه هم که باشد، براى همیشه باقى نمى ماند و بالاخره روزى ، تمام مى شود، ولى تجربه ، سرمایه یى است که هرگز تمام نمى شود، و همیشه و در هر حالى هم در دسترس قرار دارد و مى توان از آن استفاده کرد.
پس اگر ما نیز مالى را از دست دادیم ، ولى در کارى که مال خود را بخاطر آن از کف دادیم ، تجربه یى به دست آوردیم ، باید بدانید که آن مال را، بیهوده و رایگان از دست نداده ایم . بلکه به - جاى آن ، سرمایه گرانبهاترى به دست آوریم که چه بسا در طول زندگى ، بسیار بیشتر از آن مال به درمان خواهد خورد.
اما آنچه که در خور تاءمل است این است که انسان نباید هیچ کارى را بدون فکر و دقت انجام دهد زیرا بالاخره از دست دادن مال موجب ضرر و دلیل کم دقتى است .
44. عمل و نسب
من اءبطابه عمله لم یسرع به نسبه
ح /23
ترجمه : کسى که به خاطر کردارش عقب مانده است ، با اتکاء به اصل و نسب ، نمى تواند پیش بیفتد.
شرح : انسان باید کردار نیکو داشته باشد، و تنها به اتکاء کردار خود، به سوى آسایش دنیا و سعادت آخرت پیش برود. زیرا در قانون الهى ، کردار هیچکس را به بستگان و نزدیکان او نمى دهند.
ما، در تاریخ اسلام مى بینیم که حتى فرزندان امامان معصوم نیز، با آن که پدرشان ولى خدا، و پیشواى مسلمانان بوده اند، از سزاى کردار خود، در امان نمى مانند. مثلا، پس از رحلت حضرت امام حسن عسکرى (ع )، پسر بزرگتر آن حضرت امام زمان (ع ) را پایمال کند، و خود رهبرى مسلمین را به عهده بگیرد. ولى خداوند او را رسوا کرد، و با آن که پدرش و تمام اجدادش امام و معصوم بودند، خود او گمراه شد و نتوانست از اصل و نسب شریفى که داشت ، استفاده کند و پیش بیفتد. و علت این امر آن بود که وى کردار خوبى نداشت و به همین دلیل در دنیا و آخرت عقب افتاده بود.
پس انسان ، نمى توان به پدر و مادر و اجداد شریف و بزرگوارش ، که در تقوى یا علم یا هنر احترام و اعتبار داشته اند، متکى باشد. و نمى تواند به اتکاء آنها، به کردار خود بى توجهى کند. یعنى عبادت و بندگى خداوند را بجاى نیاورد، و براى پیشرفت زندگى رستگارى آخرت خود هیچ کارى انجام ندهد، ولى بخاطر اصل و نسب خود، منتظر باشد که در این دنیا به منزلت و احترام برسد، و در آن دنیا هم پاداش نیکو بگیرد.
موضوع مطلب :